حضرت بـهاءالله ما را بوحدانيّت پروردگار تعليم داده يعنی که خدا يکی است و اوست که پی در پی اراده خويش را در ظهور پيغمبران در هر زمان بر نوع انسان ظاهر ساخته است. و پيغمبران نيروى اصلى در تمدّن بشرى در طول تاريخ بودهاند. پيامبران آسمانى واسطهء بين خدا و خلقاند و با آنکه از يک منشآ براى تربيت و ترقى نوع بشر آمدهاند، مردمان جهان اديان را بکلى جدا از يکديگر مىدانند ولى در نظر بهائيان مقصد جميع فرستادگان يزدانى يکى است و آن رساندن بشر به بلوغ روحانى و معنوى او است.
حال زمان ما زمانی است که انسان بمرحله بلوغ وارد گشته و وحدت خاندان بشری و بنای جامعهای جهانی و صلح عمومی امکان پذير شده است. برای وصول به هدف وحدت عالم انسانی از جمله تعاليمی که امر بهائی ترويج ميکند عبارت است از:
• ترک جميع تعصّبات
• تساوى جميع حقوق و امکانات براى زن و مرد
• اعتقاد به وحدت اديان و باينکه حقائق دينى نسبى هستند نه مطلق
• تعديل معيشت و از ميان بردن افراط و تفريط در فقر و ثروت
• تعليم و تربيت عمومى جهانى
• تحرّى حقيقت يعنى هر کس خود بايد بجستجوى حقيقت پردازد و از تقليد دست بردارد
• ايجاد جامعه متّحدالمنافع جهانى
• دين بايد با علم و عقل مطابق باشد
تعاليم حضرت بهاءالله
حضرت بـهاءالله حيات انسانی را چنين ميخواهد که در روابط گوناگون بشری مفاهيم و تعاريف جديدی بوجود آيد. يعنی روابط بين خود انسانها – بين انسان و طبيعت – بين فرد و جامعه و بين اعضاء جامعه و تشکيلاتش. هر يک از اين روابط را بايد در پرتو شناسائی اراده و مقصد الهی سنجيد و معيّن کرد. از اين روی حضرت بـهاءالله مفاهيم و قوانين بديعی اعلان فرمود تا وجدان انسانی را از قيد روش و سنتهای گذشته برهاند و بشر را در بنيان تمدّنی جهانی مدد بخشد. درباره «حيات جديد» ميفرمايد:«جميع اهل ارض در اين عصر در حرکتند.»۱
چون محتوای پيام حضرت بـهاءالله به شئون روحانی و اجتماعی هر دو تعلق دارد، تعاليمش از دين مفهوم ديگری را عرضه ميکند. اگر مراد از دين معنای عرفی معمولش باشد نميتوان گفت که حضرت بـهاءالله مؤسّس دين جديدی بمعنای معهود دين است زيرا حضرت بهاءاللّه پيامبر تمدّن و تحوّل عموم نوع بشر است - "مبدأ عصری جديد جهانی در تاريخ انسانی است."۲ پيامش از جميع مقولات دينی والاتر و برتر است. مقصدش از وحدت عالم انسانی فقط تحکيم پيوند همبستگی نوع انسان نيست، فقط حمايت از حقوق بشر و تأسيس صلح عمومی نيست، بلکه مقصدش آن است "که در بنيان جامعه کنونی تغييراتی حياتی (ارگانيک) صورت پذيرد که شبهش را چشم عالم نديده است."۳ نسخهای که حضرت بهاءاللّه برای درمان دردهای جهانيان و تجدّد معنوی ماهيّت انسان عطا ميکند بینظير و عملی و در عين حال عمومی و جهانی است.
در اين زمانه که تمدّن بشری زمام روحانی و اخلاقيش را که سبب پيوند روابط انسانی است از کف داده است، تعاليم حضرت بهاءاللّه روح يک فرد انسان را از عالم خاک به جهان پاک مرتبط ميسازد و بر سرنوشت کلّی نوع انسان پرتوی تازه ميافکند و شوق درونی بشری به عالم بالايش ميکشاند. حضرت بـهاءالله چنين تعليم ميدهد که پروردگار مهربان جهان را با "گِـل عشق" آفريده و در دل هر کس "جوهر نور" و "آئينه جمال" خويش را بوديعت نهاده است.۴ حال نوع انسان به آستانه فجر بلوغ رسيده است که در آن بايد «مقام و رتبه و شأن هر انسانی در اين يوم موعود ظاهر شود»۵ و فرمود که ظهورش «روح جديد معانى به امرِ آمر حقيقى در اجساد الفاظ دميده شد و آثارش در جميع اشياى عالم ظاهر و هويدا»۶ گرديد.
چنانکه در آثار حضرت بـهاءالله مکرّر بتأکيد آمده است، نخستين مقصد پروردگار از گسيل مظاهر ظهورش آن بوده و هست که حيات روحانی و مادّی جامعه بشری را دگرگون سازد:
مقصود از هر ظهور، ظهور تغيير و تبديل است در ارکان عالم سرّاً و جهراً، ظاهراً و باطناً، چه اگر بهيچوجه امورات ارض تغيير نيابد ظهور مظاهر کلّيه لغو خواهد بود.۷
حضرت بـهاءالله مانند ساير پيامبران عظّام چون حضرت ابراهيم، بودا، مسيح، محمّد و سايرين که از قبل ظاهر گشتند در عميقترين ريشه عواطف انسانی کاويده و زمينه تازهای در اخلاق و خردمندی و ترقيّات فرهنگی آفريده است. پروردگار ميفرمايد، "ترا بلند پايه آفريدم ... پس برخيز و بسوى آنچه از برايش آفريده شدهاى برآى."۸ حضرت بهاءالله میفرمايد که: «عباد از براى اصلاح و الفت و اتّحاد از عدم بوجود آمدهاند.»۹ و تأکيد فرموده که: "صبحتان را از شامتان برتر و امروزتان را از ديروزتان بهتر سازيد...فضل انسان در خدمت و کمال است نه در زينت و ثروت و مال... از سستی و کاهلی پرهيز کنيد و بر آنچه سبب سود انسان از پير و جوان است دست يازيد."۱۰
تحوّلی که حضرت بـهاءالله اراده تعليم فرموده است از طرفی مربوط به حيات باطن و خلق و خوی هر يک از افراد بشر است و از طرف ديگر مربوط به سازمان جامعه است که مستلزم همکاری و شفقت و حسن اخلاق و عدل و انصاف است. حضرت بهاءاللّه در تشبيه ترقيّات روحانی به رفتار فردی چنين فرموده: «فتح مدائن قلوب به جنود اخلاق و اعمال مقدر»۱۱ و به مردم جهان نصيحت چنين کرد که، "وجود خود را بنور امانت" و "حليه امانت" و "پرچم سخاوت" مزيّن سازند.۱۲ خدمت بعالم انسانی هم بايد هدف حيات فردی و هم هدف نظامات اجتماعی باشد: «به خود مشغول نباشيد در فکر اصلاح عالم و تهذيب امم باشيد.»۱۳ و در ادامه فرمود: «سبب اعظم و علّت کبرى از براى ظهور و اشراق نيّر اتحاد دين الهى و شريعهء ربانى بوده و نموّ عالم و تربيت امم واطمينان عباد و راحت من فى البلاد از اصول احکام الهى.»۱۴
حضرت بـهاءالله بوضوح تمام جنبه روحانی انسان را با جنبه عملی او مرتبط دانسته است. ساختن بنيان اجتماعی که ترقّی فرد و امکانات جمعی بشر هر دو را داشته باشد و بر استعدادهای عقل و روح مردمان بيفزايد – در تعاليم حضرت بـهاءالله بتأکيد تمام مذکور گشته است. فرموده است که «جميع از براى اصلاح عالم خلق شدهاند.»۱۵ وصول به «علم وعرفان و معانى و بيان» بايد مرکز مجهودات انسانها باشد.۱۶ اشتغال به هنر و حرفه و علم و فنون «سبب علوّ وجود و سموّ آن علوم و فنون و صنايع است.»۱۷ امّا «در جميع امور بايد رؤسا باعتدال ناظر باشند چون هر امرى که از اعتدال تجاوز نمايد از طراز اثر محروم مشاهده شود.»۱۸
همچنانکه جهان مادّی محتاج قوّه خلاّقه اشعه خورشيد است نيروی روح انسان نيز موکول به مقابلهاش با انوار الهی و قوّه خلاّقه ظهور الهی است و اوست که قوای روحانی و اخلاقی و عقلانی را که در ذات انسان مکنون است بمنصّه ظهور ميکشاند و اگر اين قوّه الهی نبود ذات انسان اسير غرائز جسمانی و معارف شيطانی ميشد. از اين رو حضرت بـهاءالله احکام و تعاليمش را "باده ناب سربمُهری" تشبيه ميفرمايد که "در جميع اشياء سريان يافته حيات جديدی بآنها ميبخشد."۱۹ آن اوامر "چراغهاى" هدايت کننده به "عنايت الهى" و "کليدهائى" به باب "رحمت" پروردگار است.۲۰
در انسان که اشرف مخلوقات است استعدادی نهفته است که ميتواند صفات الهی را در خود منعکس سازد و در روح هر يک از آدميان نشانی از آفريننده جهان نقش بسته است. حضرت بـهاءالله ميفرمايد: "روح آيت و نشانی از پروردگار و گوهری آسمانی است که هوشمندان جهان از عرفان حقيقتش عاجزند و هر دانائی از اسرارش بی خبر."۲۱ فقط زمانى که انسان از طبيعت روحانی خويش آگاه گردد بشناسائی خداوند تواند رسيد: "به مقامی واصل خواهد شد که در کينونت هر کس خلق و بوديعت نهاده شده تا بمعرفت نفس خويش فائز گردد."۲۲ تحرّی و جستجوی حقيقت تنها حقّ مسلّم يک فرد انسان نيست بلکه تکليف هرکس است که خود در پی حقيقت جوئی باشد و چون کمالات الهی نامتناهی است ترّقی نفس ناطقه آدمی نيز ابدی است و ترّقی روح منوط است باينکه در زمان حياتش در اين عالم فانی چگونه از زندگی بهره گرفته است. دارا شدن صفات روحانی از قبيل فروتنی، مهربانی، بردباری، شفقت، امانت و سخاوت روح انسانی را در سفرش بسوی انوار حقّ تعالی آماده ميسازد. در تأئيد اين مطلب حضرت بـهاءالله ميفرمايد: "بدان روح بعد از جدائيش از بدن همچنان ترقّی مينمايد تا در محضر الهی بصورتی در آيد که آنرا گذشت قرون و اعصار و حوادث عالم تغيير ندهد و بدوام ملکوت الهی باقی و جاودان بماند."۲۳
حضرت بـهاءالله ميفرمايد: "جميع احزاب بافق اعلى متوجّهند و بامر حق عامل" و بدين ترتيب جميع اهل عالم از هر قوم و مذهب مبدأ فيضشان يکی است و همه بندگان خدای واحدند.۲۴ از اين روی همه بنيان گذاران اديان يعنی حضرت موسی و زردشت، بودا و کريشنا، عيسی و محمّد همه در ذات و مقصد يکی هستند و در ظهورات پی در پی شان مجموعاً در وجدان آدميان تأثيرات فراوان گذاشته اند. هر پيغمبر بعدی ميزان بالاتری از حقائق روحانی را بعالم عرضه داشته است زيرا استعداد بشر در قبول آن حقائق جديد بيشتر گشته است. هر چند حقائق اصلی روحانی در همه اديان ثابت و مداوم است امّا پيامبران و مظاهر ظهور الهی در هر عصری تعاليم اجتماعی را تغيير داده اند تا موافق با مقتضيّات زمانشان باشد. خلاصه آنکه اديان بزرگ جهان شرح و بيانهای گوناگونی از يک طرح الهی آورده اند که بتدريج تکامل مييابد--"دين تغييرناپذير الهى، پايدار و ابدى درگذشته و درآينده."۲۵
همچنانکه يک فرد انسان مراحل شير خوارگی و کودکی و بلوغ را طیّ مينمايد جامعه بشری نيز پيوسته پيوند محکمتری با خالق متعال می يابد و در حيات جمعی رو بترقّی خود نيز مراحلی را ميگذراند. مرحله امروز ما دوره ورود به مرحله بلوغ جمعی بشری است و در اين مرحله بلوغ لازم ميآيد که تمام جهانيان خود را اعضاء يک خاندان دانند که در يک وطن جهان است زيست ميکنند. حضرت بهاءاللّه اهل عالم را چنين خطاب ميفرمايد: "باتّحاد توجّه نمائيد و بنور اتّفاق منوّر گرديد ."۲۶ و تأکيد ميفرمايد که "اين اصلاح و راحت" عالم "ظاهر نشود مگر باتّحاد و اتّفاق."۲۷
اتّحاد عالم محور تعاليم حضرت بهاءاللّه است. مظاهر ظهور قبل هر يک در مسير بلوغ روحانی و اجتماعی نشاطی تازه بخشيده اند و حال رسالت حضرت بهاءاللّه براى آن است که نيروهائی را برانگيزد تا جامعه جهانی پيوسته که با صلح و آرامش همراه باشد تحقق يابد. هر چند که توالی ظهورات الهی "تا ابد" ادامه خواهد يافت امّا امروز بشر در سراسر کره زمين در سير تکاملی روحانيش به مرحله نهائی سازمان اجتماعيش وارد گشته است.۲۸ بفرموده حضرت بهاءالله، "اين يوم را مثلى نبوده و نيست چه که بمثابه بصر است از براى قرون و اعصار و بمثابه نور است از براى ظلمت ايّام."۲۹
حضرت بهاءاللّه چون وحدت عالم انسانی را محور تعاليم خويش اعلان فرموده يک سلسله تعاليمی را نيز برای هدايت ترقّيات آينده جامعه انسان بيان داشت از قبيل: ترک جميع تعصّبات زيرا بشر جنس واحد است و اينکه بگوئيم قومی و نژادی برتر از ديگر اقوام بشر است نادرست و موهوم است. زن و مرد در نزد خدا يکسانند و جامعه انسانی بايد شئون خود را بنوعی نظم بخشد که حقيقت اين تساوی در آن منعکس گردد. حضرت بهاءاللّه فرموده که دوره ای که در آن عدالت بايد بر شئون بشری حکمفرما باشد فرا رسيده است و در آثار بهائی تأکيد شده است که جامعه انسانی مسئول است که عدالت اقتصادی را در همه جا و ميان جميع اجزاء مرکّبه اش حکمفرما دارد. پدران و مادران مکلّف بر تعليم و تربيت کودکانند و جامعه مسئول است که وسائل تعليم و تربيت عمومی را فراهم سازد. هر انسانی بايد "خود به جستجوی حقيقت پردازد و با چشم خويش مشاهده نمايد نه با ديده ديگران" تا خود مستقلاً حقيقت را دريابد.۳۰ انسان بايد از سرچشمه علم و دين هر دو بنوشد تا بمقامی رسد که بتواند با مشکلات جامعه امروز بشری مقابله نمايد. تصميم درباره امور بايد با مشورت صورت گيرد زيرا «مشورت بر آگاهى بيفزايد و ظنّ و گمان را بيقين تبديل نمايد»--از اين روی مشورت وسيله مؤثّری است برای ترقّی اجتماعی مخصوصاً در نقاطی که ترقّی کند و بطنی است.۳۱ لزوم ايجاد سازمان امنيّت جمعی و تأسيس سازمانهائی برای حکومت در سطح جهانی تا ثبات و صلح و سلام در روابط بين المللی تأمين گردد.
حضرت بهاءاللّه درباره زندگی و معنای زندگی و زندگی در عالم بعد به تفصيل بحث فرموده است و به افراد انسان که در پی دريافت معرفت روحانی اند و نيز به نوع بشر که نيازمند آرامش و هدايت و اميد است توجّه فرموده است. حضرت بهاءاللّه درباره تحوّل معنوی و روحانی جامعه و نجات مردم گوناگون جهان از بی عدالتی و رنج و سختی و پيدايش تمدّن مترقّی و متّحد جهانی ميفرمايد که اين همه نه تنها امکان تحقّق دارد بلکه قطعاً شدنی است.
حضرت بهاءاللّه ميفرمايد: «امروز روز فضل اعظم و فيض اکبر است»۳۲ هر انسانی مشمول اين فضل و عطا است و "اصل اليوم اخذ از بحر فيوضاتست." ۳۳ اوّلين بار در تاريخ است که انسان بوحدت گرائيده است. "خوشا بر تو ای زمين که قدمگاه کبريا گشتی و عرش عظيم الهی بر تو استقرار جست."۳۴ "زود است بساط عالم جمع شود و بساط ديگر گسترده گردد. انّ ربّک لهو الحق علّام الغيوب
راهى براى زندگى
حضرت بهاءاللّه بما چنين تعليم داده است که انسان همانند "معدنی است که در آن گوهرهای گرانبها نهفته است،" خود انسان از اين گنج شايگان بیخبر است تا چه رسد بديگران. مقصد از زندگی انسان آن است که استعدادهای نهفتهاش را پرورش دهد تا هم خود از آن برخوردار گردد و هم در خدمت عالم انسانی بکارش برد. حضرت بهاءاللّه فرموده است که زندگی در اين جهان مانند زندگی جنينی کودک در رحم مادر است و اعضاء بدن انسان در عالم رحم رشد ميکند امّا هرچند آن اعضا در عالم جنين بکار نميايد ولی رشد و نموّش لازم است تا کودک پس از تولد در اين عالم آنها را بکار برد و ناقص نباشد. بدين گونه، نيروهای اخلاقی و عقلی و روحانی، اعضاء و جوارح روح ما در اين عالم است. روح پس از خروج از اين عالم تا ابد در عوالم الهی باقی و در ترقّی است.
بنابراين روش زندگی بهائيان مستلزم رشد و نموّ معنوی است. نماز و مناجات روزانه روح را از قيود اين جهان محدود آزاد ميسازد و درهای جديدی را بروی ما ميگشايد. همکاری در برنامههای مفيد با مردمی که با يکديگر از همه حيث تفاوت دارند تعصّبات ديرينه را نابود ميسازد. الکل و موادّ مخدّر که عقل را زائل ميسازد جز در موارد لازم برای دارو و درمان حرام است و نيز غيبت و افترا که اعتماد بين مردمان را سست ميکند و روح اتّحاد را که سبب ترقّی انسان است از ميان ميبرد حرام است و بايد از آن احتراز نمود.
راهى براى زندگى
آثار بهائی به خانواده بسيار اهميّت ميبخشد زيرا خانواده اساس جامعه انسانی است. همچنين بر تقدّس ازدواج و تساوی شوهر و زن و لزوم مشورت تأکيد فراوان نهاده شده است و چون کسی در زندگی روزانه بموجب آئين بهائی رفتار نمايد راه تازهای را در زندگی پيش گرفته است که با اديان ديگر بکلّی فرق دارد زيرا چون از حيات دينی سخن رود تصويری که در ذهن شنونده ميآيد از مردمی است که يا بکلّی از امور دنيوی منزوی يا بدان بیاعتنا گشتهاند، امّا حيات بهائی چنين نيست. اهل بها و خانواده آنان در عين حال که زندگانی روحانی دارند در امور عملی دنيوی نيز بسيار واردند زيرا بهائيان هر چند به دعا و مناجات تشويق شده، حتّی يکی از فرائض دينی آنان نماز و مناجات روزانه است، امّا از آنان چنين خواستهاند که کاملاً با امور جهان مرتبط باشند. حضرت بهاءاللّه پيروان خويش را سفارش فرموده که خدمت بعالم انسانی را از برترين تکاليف و فرائض خويش شمارند اينست که بر حسب ظاهر زندگانی بهائيان از بسياری جهات چندان با دوستان و همسايگانشان تفاوت ندارد: بکاری اشتغال دارند، خانواده تشکيل ميدهند، در امور جامعه شرکت ميکنند و از بسياری از شئون اجتماعی جديد از قبيل سينما و تلويزيون لذّت ميبرند، در بازيها و مسابقات ورزشی و در جشنها و ساير امور فرهنگی شرکت دارند.
امّا در سطح ديگر آنان که بدين بهائی گرويدهاند تغييرات و تحوّلات زيادی را در حيات باطنی خويش احساس ميکنند و ديدگاهشان از زندگی و از طبيعت و در روابط و فعل و انفعالشان با يکديگر تفاوت کلّی میيابد. مقصد از حيات را چيز ديگری ميدانند و با مشکلات و تلاشهائی که پيش ميآيد بنحو تازهای برخورد ميکنند و حتّی در مواقع سختی و احاطه موانع و مشاکل احساس آرامش و بهروزی مينمايند. چه بسا بهائيان بشما ميگويند که با قبول ديانت بهائی خلق جديد شدهاند. در جميع اديان از خلق جديد سخن رفته است با اين تفاوت که خلق جديدی که بهائی در اين زمان احساس ميکند کاملاً با جامعه جهانی جديد امروز ما همآهنگ و سازگار است.
يک فرد بهائی اگر چه در خاندانی بهائی بدنيا آمده يا خود دين بهائی را قبول کرده باشد در هر حال بايد بعنوان يک بهائی برای رشد روحانی و معنوی خويش تا دم آخر زندگانی بکوشد و از لحاظ رفتار روحانی و روش اخلاقی و خدمت اجتماعی و شرکت در امور جامعه مدام بايد در بهبود خود و جهانی که در اوست جهد و کوشش نمايد.
حيات درونی
حضرت بهاءاللّه چون ديگر مظاهر ظهور پيشين بيان فرموده که از جمله وسائلی که سبب رشد قوای روحانی ما ميشود نماز و دعاست. اينست که در آثار حضرت بهاءاللّه صدها دعا و مناجات نازل گشته است. مناجاتهای عمومی، دعاهای شفا، دعا برای تقويت روح، برای توفيق در امتحانات، خطبه ازدواج، مناجاتهای عمومی برای جامعه، برای کودکان و برای عموم نوع انسان همه از قلم حضرت بهاءاللّه صادر گشته و درباره دعا فرموده است که هر چند شخص ممکن است در اوّل کار از تأثير دعا بیخبر باشد امّا دير يا زود اثراتش در روح او ظاهر خواهد شد.
حضرت بهاءاللّه نيز طرز دعا را بما آموخته است يعنی هر روز بايد نماز گزارد و سه صورت نماز از قلم مبارکش نازل شد که انتخاب هر يک از آن سه نماز را بر افراد واگزار فرموده. يکی از آن سه نماز بسيار کوتاه و مرکب از سه عبارت است که موضوعش رابطه خدا با انسان است:
اشهد يا الهی بانّک خلقتنی لعرفانک و عبادک اشهد فی هذا الحين بعجزی و قوّتک و ضعفی و اقتدارک و فقری و غنائک لا اله الاّ انت المهيمن القيّوم.
مضمونش اينست که پروردگارا گواهی ميدهم به اينکه مرا آفريدی تا ترا بشناسم و بعبادتت پردازم و در اين دم به ضعف خويش و قدرت تو و به فقر خويش و غنای تو گواهی ميدهم جز تو خدائی نيست توئی مهيمن و قيّوم.
از احکام ديگر که از لحاظ روحانی بر بهائيان فرض است تفکّر و مراقبت و نيز روزه است. حضرت بهاءاللّه از پيروان خويش خواسته است که هر روز به خواندن کلمات الهی مشغول گردند و در معانی آن بينديشند. بهائيان ايمان دارند که آنچه از قلم حضرت بهاءاللّه نازل شده کلمات خدا برای مردمان اين عصر و زمان است و خواندن و تفکّر درباره آن سبب تحوّل و رشد روح انسان است.
حضرت بهاءاللّه برای مراقبه و تفکّر آداب مخصوصی معيّن نفرموده و هر کس آزاد است که بهر نحو که بخواهد باين عمل سودمند پردازد. ممکن است يکی فقط چند دقيقه صرف اين قرائت و مراقبه کند و در روز بخواندن عبارتی از آثار مقدّس بهائی قناعت نمايد و ديگری ممکن است بيشتر به اين کار پردازد يعنی بر خلاف آنچه بعضی از دين داران میپندارند نفس قرائت کتب مقدّسه ثوابی ندارد بايد آنقدر به تلاوت کلام الهی مشغول شد که بتوان درباره اش تفکّر نموده و معنايش را دريافت. کار مهم و مفيد ديگر آنست که هر کس هر شب درباره افعال و رفتار خود در هنگام روز بينديشد و بسنجد که اعمال روزانه اش چه ارزشی داشته است.
بهائيان يک بار در سال روزه ميگيرند. روزه تقريباً در تمام اديان وجود دارد. روزه بهائی نوزده روز در سال است که پايانش مقارن با شب نوروز اوّل فروردين ماه است. در اين نوزده روز بهائيان از خوردن و آشاميدن از طلوع تا غروب آفتاب يعنی تقريباً بمدّت ۱۲ ساعت خودداری مينمايند. اين ايّام را برای تفکّر و مراقبت دقيق و احياء روحانی فرصتی مغتنم ميشمارند. امّا روزه برای بيماران و زنان حامله يا شيرده و مسافران و کسانی که عمرشان از ۷۰ گذشته باشد واجب نيست.
خانمی بنام بورلی برس از اهالی جامائيکا که در سال ۱۹۷۴ بهائی شده است چنين مينويسد: «ميدانم زمانی که بهائی شدم به روزه با هراس و واهمه نگاه ميکردم زيرا ميترسيدم که چگونه بدون غذا روز را ميتوان بسر برد امّا چون به روزه گرفتن پرداختم ديدم که گرسنه نميشوم بلکه در درون خود احساس آرامش نمودم و حال با عشق فراوان منتظرم که زمان روزه فرا رسد زيرا بسيار ايّام مبارکی است که انسان باطن خويش را بکاود و ببيند که در عالم انديشه از لحاظ روحانی و جسمانی در درون من چه ميگذرد.»
هيچ يک از عبادات امر بهائی اصولاً آداب و مناسکی ندارد. نماز جماعت جز صلات ميّت در احکام بهائی نيست. همچنين در امر بهائی روحانی حرفه ای از قبيل کشيش و ملاّ موجود نيست زيرا هر کس خود مسئول رشد روحانی خويشتن است و همچنين بهائيان از خرافات از هر قبيل دوری می جويند از اين روست که برای ترقيّات روحانی خويش نيازی به رسوم و مناسک و کشيش و ملاّ و خاخام و غيره نمیبينند.
جهان بيرونی
در نظر دين بهائی علاوه بر نماز و روزه و دعا و مناجات رفتار نيک و خدمت بنوع از مهمترين عناصر برای ترقّی و تربيت روح انسان است. اصولی که بهائيان را در روابطشان با ديگران هدايت ميکند همان است که در تمام اديان بزرگ عالم نيز وجود دارد از قبيل محبّت، شفقت، ادب، انفاق، دفای بعهد، امانت، اعتماد و فروتنی و عمل در زمينه خدمت بنوع تمام اين صفات حميده مجموعاً بهم میپيوندند اينست که هر کس که بديانت بهائی ايمان دارد و ميداند که مقصدش خدمت است چه خدمت بخانواده يا اطفال يا پدر و مادر باشد يا خدمت بجامعه در ترويج رفاه ديگران از طريق شغل و کار کسب تجارت و يا در امور تبرّعی در برنامه های اجتماعی باشد و يقين دارد که از راه خدمت بديگران است که انسان به بالاترين سطح سعادت و خوشبختی ميرسد.
خانم شهناز دقيقی ماهر يک طبيب ۵۳ ساله موفّق در شهر انگرس در فرانسه می نويسد: «اگر خواستار تغيير دادن دنيائيد بايد بديگران خدمت نمائيد.» اين خانم از سال ۱۹۹۱ تا بحال سه بار به کشور آلبانی سفر کرده و از خسارت در کار و درآمدش نهراسيده و در شهر کورچا در آلبانی سه درمانگاه برای مردم تأسيس نموده و مينويسد که اوّلين هدفش خدمت بجهانيان است. خانم ماهر مینويسد که در کورچا با يک خانواده اهل محلّ در خانهای يک اطاقه بسر برده و از آنجا هر روز کيف طبابت خود را بر داشته و به ۱۶ ده از دهکدههای اطراف ميرفته و درمانگاه سيّار خود را با جعبههائی که دواهای لازم را در برداشت اداره مينموده است و در هنگام اين ديدارها درباره پيشگيری از بيماريها و اصول اجتماعی ديگر از قبيل تساوی زن و مرد سخن ميگفته و از اين راه ميديده است که در پای سخنرانيش زنان بيش از مردان شرکت ميکنند.
خانم دکتر دقيقی ماهر چنين نتيجه گرفت که «بنظر من اگر زنان باين قبيل خدمات بپردازند مهمتر است زيرا اقلاًّ در کشور او هميشه مردانند که ظاهراً بخدمات عام المنفعه ميپردازند و من چون بهائی هستم به آنچه ميگويم عمل ميکنم.»
Comments
bahman said:
Add new comment