شعری از شاپور مرکزی قبل از اعدام
شاپور مرکزی تنها بهائی اعدامی بعد انقلاب گرگان بود که در اوین اعدام شد. حسابی زجرش داده بودند طوری که پسرش گلایه داشت که در آخرین ملاقات نتوانسته بود پدرش را بغل کند چون دنده هایش را شکسته بودند. ایشان این شعر را قبل از اعدام برای همسرشان سروده اند : پریم قسم به یزدان، به دوچشم مست جانان، به شهادت شهیدان، به دماء سرخ آنان، به طناب دار لرزان، به گلولههای غلطان، به بلا و درد و زندان، به خشونت نگهبان، که همیشه دارمت دوست به خدای حی دادار، به عطا و لطف دلدار، به صفای دشت و گلزار، به دلی که می دهد یار، به صدای گریهء زار، که رسد زپشت دیوار، به دل ِ من ِ گرفتار، به دل ِ حزین و بیمار، که همیشه...