الله ابهی
من بدونه هیچگونه تعصبی این آیین رو انتخاب کردم. چرا؟
چون من توی سنه 15 سالگی دیگه آیین اسلام برام مفهوم چندانی نداشت یا اجازه بدین بهتر بگم برام چه جورایی (قصد توحین به دین و یا به شخصی ندارم اما چیزی رو که می خوام بگم عین حقیقته) خیلی مبتدی بود و خود نمازی که اون وقت ها می خوندم برام خیلی مبتدی بود. حتی توی سنه 19 سالگی که با آیین زرتشت آشنا شده بودم هم برام ثمره ای چندای نداشت. مثلا قانون راستگویی زرتشت رو جز اندیشه خودم کرده بودم اما باز هم یا بزارین بهتر بگم اصلا برام کافی نبود.
دوستان گفتین تعصب، پس بزارین یک حقیقت رو برام تون بگم.
من از 15 سالگی تا قبل از آشنا شدنم با آیین بهایی از زبان عربی و فرهنگ عربها و حتی خود عربها بیزار بودم جوری بودم که توی دبیرستان خوده دبیرام نوره برام رد میکرد چون میدونستن که از زبان عربی و هر چیزی که متعل به عرب بود بیزار بودم(به جز حضرت محمد) اما از وقتی که آیین بهایی رو شناختم و به بهش ایمان کامل آوردم نه تنها دیگه از عرب ها بدم نمیاد بلکه حدودا سه تا چهار بار قرآن رو خوندم دیگه از کلمات عربی هم متنفر نیستم حتی هیچ گونه حسه نفرت هم نسبت به عرب ها ندارم.
چگونه است که من که این قدر از عرب ها متنفر بودم حالا این حسه تنفر من به دوستی با قوم عرب تبدیل شده. بزارین دلیلش رو بهتون بگم. دلیلش فقط فقط کلمات و واژگان الهی است که خداوند بی مانند این واژگان بی مانند و بی همتا رو با درایت کامل در اختیار حضرت بهاءالله قرار دادند.
آیا واقعا من با تعصب آیین بهایی رو انتخاب کردم، اصلا این حقیقت نداره چون اصلا واژه تعصب و حتی هیچ گونه معدل این واژه در آیین بهایی جایی نداره نه تنها جایی نداره بلکه آیین بهایی از هر گونه تفکر(منظورم از تفکر فکر کردن درباره این واژه گان برای استفاده از آن است) نهی میکنه . من قبل از آشنایی با آیین بهایی کورش هخامشی و زرتشت آشنا شده بودم و هر کسی هم که به این دو نفر بی احترامی می کرد، من به تا حد زیادی ناراحت میشدم اما بعد از آشنا شدنم با آیین بهایی دیگه اینجوری نیستم. الانه هم چقدر افسوس میخورم که چرا من زبان عربی رو از همون بچگی کار نکرده بودم تا بتونم از کلمات و آثار های الهی عربی حضرت بهاءالله لذت کامل ببرم.
ببینین دوستان من آدمی ام که توی زندگیم ذاتاً و فکرن دنبال حقیقتم. و اجازه نمیدم واژگانی چون تعصب و تنفر سایر واژگان منسوخ شده منو از حقیقت باز داره. من در قرآن خداوند رو دیدم.از کلمات زرتشت ، موسی ، عیسی و بودا خداند رو دیدم من میدانم و ایمان کامل دارم که واژگانی را که خداوند به پیغمبرانش گفته هیچ انسانی قادر نیست حتی مشابهی لز اون رو بیاره. هرگز و هرگز شما نمیتونید مشابع کلمات زرتشت رو در تاریخ بیارن نه در قبال موسی و نه در قبال هیچ یک از پیغمبرانش.
در کلمات و واژگانی که حضرت بهاءالله از دهان مبارکشان جاری کردن من خداوند رو دیده ام و می دانم و ایمان کامل دارم که نه تنها در طول تاری مشابه این کلمات وجود نداره بلکه حتی کسی هم قادر به ایجاد واژگانی مشابه با آنها رو نداره.
من توی زندگیم هدفهای بزرگ و زیادی مرتبط با رشته تحصیلی ام داشتم اما الان فقط فقط دلم میخواد تمام چیزهایی رو که حضرت بهاءالله از مومنین بهایی خواسته اند رو انجام بدم تنها آرزم برای زندگی کردن همینه و هیچ چیز دیگه ای رو با این هدف ام هرگز عوض نخواهم کرد نه آرزوهای مرتبط با رشته ام و نه هیچ چیز دیگه ام. حتی بی نهایت زجر و اذاب هم بکشم باز هم هرگز از این هدف ام دست نخواهم کشید و این هدف ام تنها چیزیه که براش زنده ام.
با سپاس فراوان
ABTIN :