نظم ادارى
در نزد بـهائيان بـهمان اندازه که اعتقاد به احکام و تعاليم روحانى و اجتماعى حضرت بـهاءالله اهمّيت دارد اين اعتقاد نيز به همان قدر مهم و اساسى شمرده ميشود که براى اداره و نموّ امر بـهائى طرحى الهی برای تشکيلات الهى تعبيه گشته و در بنيان اين آئين کار گذاشته است. تشکيلات بـهائى بيانى محسوس و ملموس از عهد و ميثاقی است که حضرت بـهاءالله با پيروانش بسته است. حضرت عبدالـبهاء به سيستم ادارى و تشکيلاتى که حضرت بـهاءالله ايجاد فرموده توجّه مخصوصى مبذول فرمود و در الواح وصايايش مسئوليّتها و وظائف و قدرت و اختيارات تشکيلات بـهائى مخصوصاً دو موسسّه ای را که جانشين مرکز ميثاق ميباشد معيّن و از اين راه ادامه وحدت امر بـهائى را تضمين فرموده است. اين دو موسسّه توأماً در رأس نظم ادارى بـهائى و عبارتند از موسسّه ولايت امراللّه و بيت العدل اعظم.
حضرت عبدالبـهاء بـهمان نحو که خود از طرف حضرت بـهاءالله برگزيده شد نوه ارشد خويش شوقى افندى را بولايت امرالله منصوب نمود و در الواح وصايا صريحاً فرمود، «زيرا اوست ولى امرالله بعد از عبدالبهاء و جميع افنان و ايادى و احباى الهى بايد اطاعت او نمايند و توجّه باو کنند.»۱۳ حقّ تبيين آيات را به حضرت ولـىّ امرالله تفويض و نيز او را به بسط بيشتر جامعه جهانى بـهائى مطابق دستورهاى حضرت بـهاءالله و توضيحات حضرت عبـدالبـهاء موظّف فرمود. بقول يکى از نويسندگان، "حضرت عبدالبهاء با تعيين ولىّ امراللّه رئيس هيئت مجريه مرکزى را آفريد که داراى قدرت بى چون و چرا براى رهبرى جامعهء بهائى در شاهراه خدمت به عالم انسانى است..."۱۴
الواح وصايا به حضرت شوقى افندى اختيار داده که موسّسه ديگری را براى معاونت خويش بنام موسّسه ايادى امرالله ايجاد نمايد تا از طريق آنان توسعه و حفظ و صيانت جامعه بهائى مورد توجه خاص قرار گيرد. حضرت عبدالبـهاء فرمود، «اين مجمع ايادى در تحت ادارهء ولىامرالله است که بايد آنانرا دائماً بسعى و کوشش و جهد در نشر نفحات الله و هدايت مَن الارض بگمارد، زيرا بنور هدايت جميع عوالم روشن گردد.»۱۵
از اهداف عمده حضرت ولـىّ امرالله اين بود که جامعه بـهائى را بمقامى ارتقا بخشد که بتواند به تشکيل بيت العدل اعظم که در آثار حضرت بـهاءالله مصرّح و عاليترين مجمع بينالمللى بـهائى است مبادرت ورزند. حضرت عبدالبـهاء در الواح وصايا نمايان ساخت که چگونه اهداف و مقاصد بيت العدل و موسّسه ولايت امرالله مکمّل و متمّم يکديگرند.
درباره مکمّل بودن اين دو موسّسه حضرت عبدالبـهاء مرقوم فرمود، «ولى امرالله و بيت عدل عمومى که بانتخاب عموم تأسيس و تشکيل شود در تحت حفظ و صيانت جمال ابهى [حضرت بهاءالله] وحراست و عصمت فائض از حضرت اعلى روحى لهما الفداست. آنچه قرار دهند من عندالله است من خالفه و خالفهم فقد خالف الله و من عصا هم فقد عصى الله و من عارضه فقد عارض الله و من نازعهم فقد نازع الله.»۱۶
جامعه بـهائى طیّ ۳۶ سال دوره ولايت، متّحد باقی ماند و روز بروز توسعه يافت و در نواحى پـهناورى در سراسر کره زمين انتشار يافت و بتدريج به تشکيل موسسّات محلّی و ملّى و بينالمللى که مجتمعاً نظم ادارى بـهائى را تشکيل ميدهد توفيق يافت. حضرت شوقى افندى در سال ۱۹۵۷ از اين عالم رحلت فرمود و پنج سال و نيم بعد از صعودش از اين عالم شرايط لازمه فراهم آمد و بيت العدل اعظم تشکيل يافت.
حضرت عبـدالبـهاء در الواح وصايا وظائف بيت العدل اعظم را معيّن فرمود و تشکيل بيت العدلهاى ثانوى را که امروز بعنوان محافل روحانـى ملّـى خوانده ميشود و بايد در هر کشور بوجود آيد مقرّر داشت. انتخاب بيت العدل اعظم با محافل ملّى است. بيت العدل اعظم اوّل بار در سال ۱۹۶۳ توسّط اعضاء ۵۶ محفل ملـّى انتخاب گرديد و نهتنها عصر جديدى را در رشد و نموّ نظم ادارى بـهائى بوجود آورد بلکه اوّلين بار در تاريخ بود که يک هيأت حاکمه براى جامعهاى جهانى انتخاب ميشد و طرز انتخابش نيز بىنظير بود و مانند تمام انتخابات بـهائى بصورت دموکراسى و بدون نامزدى و مبارزات انتخاباتى صورت گرفت. از سال ۱۹۶۳ تاکنون تعداد محافل ملّّى بيش از سه برابر گشته است.
حضرت عبـدالبـهاء درباره وظائف اعضاء بيت العدل اعظم ميفرمايند، «آن اعضا در محلى اجتماع کنند و در آنچه اختلاف واقع يا مسائل مبهمه و يا مسائل غيرمنصوصه مذاکره نمايند و هرچه تقرر يابد همان مانند نص است. و چون بيت عدل واضع قوانين غير منصوصه از معاملاتست ناسخ آن مسائل نيز تواند بود. يعنى بيت عدل اليوم در مسئلهئى قانونى نهد و معمول گردد، ولى بعد از صد سال حال عمومى تغيير کلى حاصل نمايد اختلاف ازمان حصول يابد بيت عدل ثانى تواند آن مسئله قانونيه را تبديل بحسب اقتضاى زمان نمايد زيرا نص صريح الهى نيست. واضح بيت عدل ناسخ نيز بيت عدل.»۱۷
بيت العدل اعظم تصميمات خود را با مشورت اتّخاذ ميکند. مشورت موضوعى است که حضرت بـهاءالله بنحوى بىسابقه تشريح فرموده است. اساس تشکيلات بـهائى بر مشورت است. مشورت روشى است که وحدت جامعه بـهائى را محفوظ ميدارد و امور جامعه را در سراسر جهان اداره ميکند.
باين نحو با دستورهاى حضرت بـهاءالله و تفصيل و تبيين حضرت عبـدالبـهاء بر ميثاق الهى خدشهاى وارد نيامده و نخواهد آ مد و مجارى هدايت الهى که سبب اعتدال و انعطاف جميع امور انسانى ميگردد در دوره حضرت عبـدالبـهاء و حضرت ولـى امرالله و در ساليان دراز پس از تشکيل بيت العدل اعظم باز و گشوده مانده و خواهد ماند. مؤسّس بيت العدل اعظم حضرت بـهاءالله است که آن هيأت را قدرت و اختيار تام بخشيده و بـهدايت الهيّه مطمئنّش ساخته است و حضرت عبدالبـهاء دربارهاش فرموده که بيت العدل "مرجع کلّ امور است".
کامل بودن عهد و ميثاق در تشکيلات بينالمللى و ملّى و محلّى و نظم ادارى بـهائى بخوبى نمايان است که چگونه تشکيلات بـهائـى مراکز اتّحادى را بوجود ميآورند که جامعههاى بـهائى را گرد خود جمع ميکنند. اين بيان حضرت ولـىّ امرالله مويّد اين نکته است:
و چون به آينده مينگرم اميدوار چنانيم که ملاحظه کنم که بهائيان در جميع اوقات و در هر کشور و در هر مقام فکرى و شخصى باشند به طيب خاطر و با سرور وافر گرد مراکز روحانى محلّى و مخصوصاً ملّى در آيند و منويّاتشان را با رضايت و اتّحاد کامل و حسن تفاهم و شور و رغبت و نهايت قدرت اجرا و ترويج نمايند. اين فىالواقع يگانه سرور و آرزوى من در اين حيات عنصرى است زيرا آ ن سرچشمهء تمام مواهب آينده است که پايهء مستحکمى است که بنيان الهى بالاخره بايد بر آن استوار گردد.۱۸
براى جامعههای بـهائى در هر رتبهاى که باشند آن مراکز و نقاط اجتماع با يکديگر فعل و انفعالاتى داشته سبب تقويت يکديگر ميگردند و مانند دواير متّحد المرکزى هستند که همه به مرکز واحد خويش که عهد و ميثاق حضرت بـهاءالله است توجّه دارند.
در نامهاى از طرف حضرت ولى امرالله به يکى از بـهائيان درباره عهد و ميثاق چنين ميخوانيم:
امّا در بارهء معناى ميثاق بهائى: حضرت ولّى امراللّه به وجود دو نوع ميثاق اشاره ميفرمايند که هر دو در آثار بهائى مذکور است، يکى عهد و ميثاقى است که انبياء با بشر مخصوصاً با پيروانشان ميبندند تا مظهر ظهور آينده را که بعد از ايشان ظاهر ميشود و تجديد ظهور حقيقت الهيه است قبول نمايند و از او پيروى کنند. ديگر عهد و ميثاقى است از آن نوع که حضرت بهاءاللّه از پيروانش گرفت که پس از او حضرت عبدالبهاء را قبول نمايند و چنين ميثاقى براى آن است که بعد از خود مظهر ظهور شمعهاى روشن هدايت افروخته گردند و محفوظ مانند برهمان وجه است ميثاقى که حضرت عبدالبهاء از بهائيان گرفت که بعد از ايشان بايد تشکيلات بهائى را قبول و پيروى نمايند...۱۹
در صد سال گذشته که جامعه بـهائى در سراسر عالم استقرار يافت محيط دايره اتّحادى که عهد و ميثاق حضرت بـهاءالله را فرا گرفته بود روز بروز وسيعتر شد امروز که ۱۵۰ سال از پيدايش ظهور ديانت بـهائى ميگذرد ميليونـها نفر از پيروان حضرت بـهاءالله در صدها کشور و منطقه جهان در ظلّ عهد و ميثاق حضرت بـهاءالله در نـهايت اتّحاد و اتّفاق بسر ميبرند.
عهد ما با حضرت بـهاءالله
چنانکه مذکور شد عهد و ميثاق توافقى است که بين دو طرف بسته ميشود. عهدى که حضرت بـهاءالله با ما بست اين بود که به ما تعاليم و آياتـى را اعطا نمايد که شرايط درونـى و بيرونـى ما را در جهان دگرگون سازد و برای ما مبيّن صاحب اختيارى بر جاى نـهد که ما را از اشتباه در فهم مشيّت الـهى برهاند و ما را راه نمايد تا به تأسيس تشکيلاتى که سبب حصول وحدت و يگانگى ما ميشود موفّق گرديم. عهد حضرت بـهاءالله در جميع مراتب وجود ما، از سازمانهاى اجتماعى گرفته تا حيات انفرادى، موثّر و نافذ است. بر ذمّه هر يک از ما افراد انسان است که بنوبه خود مسئول رعايت احکام الهى باشيم و تعاليمى را که براى حفظ کرامت و مقام لازم است اجراء نمائيم و بنحوى که ما را خدا خلق فرموده موجوداتى شريف گرديم-- دعا و مناجات نمائيم و آثار مقدّسه را مطالعه کنيم، روزه بگيريم، عفّت و عصمت را رعايت کنيم و امين باشيم. هرچند خود معدن نقائصيم، باز بايد نسبت بيکديگر مهربان باشيم و بر ماست که تشکيلاتى را که حضرت بـهاءالله تأسيس فرموده دوست داشته باشيم و مطيع آنـها گرديم. اگر چنين نکينم خود را از برکات عهد و ميثاق حضرت بـهاءالله محروم کرده ايم.
در مجموعه اى زيبا از آيات اخلاقى بنام کلمات مکنونه، حضرت بـهاءالله کلام الهى را چنين بازگو ميفرمايد: «احببنى لأحبک أن لم تحبّنى لن احبّک أبداً فأعرِف يا عبدُ.» که مضمونش اينست: مرا دوست بدار تا دوستت بدارم اگر دوستم ندارى محبّت من هرگز بتو نميرسد. اين عبارت کوتاه جوهر عهد و ميثاق است و مسئوليّت ما را معيّن ميکند. از محبّت آفريدگار بما سخن ميگويد و نيز بما اختيار ميبخشد که محبّت او را پاسخ دهيم يا ندهيم--که هرکدام از اين دو راه را که برگزينيم نتائجى مختلف دربر دارد.
نيروئى که تحوّلى عمومى برميانگيزد
آن نيروى ملکوتى که حضرت بـهاءالله با استقرار عهد و پيمان و برگزيدن حضرت عبدالبـهاء بعنوان مرکز ميثاق در امور انسانى بوديعه گذاشته حال اوّلين مرحله شکوفائيش را در جامعه بـهائى ميگذراند. اين نيروى ميثاق که بيانگر محبّت خداست در سطح فردى انسانى جذّاب قلوب است و سبب بـهبود اخلاق و اعمال مردمان. براى ما طرز رفتارى را معيّن ميکند تا ما را به ترقّيات اجتماعى نائل سازد امّا در سطح جامعه نيز آن نيروى مهرانگيز ميثاق که در کانون امر الهى است بر روابط اجتماعى ما حاکم است ما را راهنمائى ميکند تا مراتب محبّت خويش را نسبت بيکديگر ظاهر سازيم و در معاملات خويش با يکديگر در حفظ اتّحاد و يگانگى بکوشيم و در سطح تشکيلاتى مجارى اداری مصفّائى بـما ميبخشد که از آن محبّت جريان يافته روابط ما را با تشکيلات خويش معيّن مينمايد. نيروى خلاّق عهد و ميثاق بيش از هر چيز ديگر طرح و صفت ممتازه نظم جهانى حضرت بـهاءالله را نمايان ميسازد، ميفرمايد: «أحبُّ الاشياء عندى الانصاف.» که مضمونش چنين است: "عدل و انصاف نزد من از همه چيز محبوبتر است."
چون انسان پا به مرحله بلوغ گذاشته آگاهى جهانيان از اينکه بشر يکى است و کره زمين يک وطن است بيشتر ميشود قدرت روحانى ميثاق حضرت بـهاءالله چارچوبه ای را فراهم ميآورد که در آن اختلافات گذشته خويش را که بر سر نژاد و طبقات و عقايد دينى داشتهايم ترميم کنيم و بين خود و خداى خود روابط تازهاى ايجاد نمائيم با قدرتى معنوی که اين عطيّه الهى بـما بخشيده است بتوانيم براى بار اوّل در تاريخ بشرى جامعه جهانى و متّحدی را بنا کنيم.
ولايت امر
حضرت عبدالبهاء در وصيّتنامهء خويش موسوم به الواح وصايا نوهء ارشد خود، شوقى افندى ربّانى را ولى امر و مبيّن تعاليم بهائى تعيين فرمودند. حضرت شوقى افندى در مقام ولى امر بهائى در سال ۱۹۵۷ عالم خاک را وداع گفتند. ايشان در طى سى و شش سال بسيارى از آثار حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء را به انگليسى ترجمه و تشريح نموده، تأسيس مؤسسات محلّى و ملّى بهائى را تشويق فرموده و انتشار افکار بهائى را در اقطار عالم تحت نقشههائى منظم و مستمر رهبرى کردند.
حضرت ولىامرالله يادگار جاودانه خود را با ايجاد تزئينات باشکوهى جهت استقرار مرکز جهانى بهائى در ارض اقدس تأسيس فرمودند. بناى مقام عرش مطهّر حضرت ربّ اعلى و ساختمان آرشيو بينالمللى بهائى، و همچنين طراحى و تنظيم و ترتيب باغهاى زيباى قصر بهجى و دامنه کوه کرمل از خلاقيّت بىنظير آن حضرت است.
ولى امر بهائى
پس از درگذشت حضرت عبدالبـهاء در سال ۱۹۲۱ قيادت جامعه بـهائى بمرحله جديدى وارد شد يعنى از تمرکز در يک فرد واحد تغيير يافت و به نظم ادارى که بر اساس "دو رکن" ولايت امرالله و بيت العدل اعظم استوار بود منتقل گرديد.
اين نظم ادارى را ابتدا حضرت بـهاءالله در کتاب اقدسپيش بينى فرمود و در زمان حضرت عبدالبـهاء مخصوصاً در الواح وصايايش شکل گرفت. در الواح وصايا نوه ارشدش حضرت شوقى افندى به مقام ولى امرالله منصوب شد و در همان سند نيز انتخاب بيت العدل اعظم که اعلى هيأت قانونگذارى است، ولى امرالله «رئيس مقدس اين مجلس و عضو اعظم ممتاز لاينعزل» آن نيز مذکور آمد.۱
بيت العدل اعظم در زمان حضرت عبدالبـهاء تشکيل نشد و بر عهده ولیّ امرالله افتاد تا طىّ سى و شش سال دوره ولايتش بعنوان قائد امر حضرت بـهاءالله اساس و پايههاى بيت العدل اعظم را بنا فرمايد.
در آن سالها حضرت شوقى افندى جامعه بـهائى را در دامن نظم ادارى بهائى پرورش داد و اهل بها را برای تأسيس بيت العدل اعظم که ديگر مؤسّسه مرکزی امر بهائی است آماده فرمود و با توقيعات و مکاتيب مستمرّ از رابطه متقابل مؤسسه ولايت با بيت العدل اعظم بحث کرد و درباره هر دو فرمود که "اساسش من عندالله است و وظائفش خطير و ضرورى و مرام و مقصدشان مکمل يکديگر."۲ و فرمود که مقصد مشترک اين دومؤسسه آنست که همواره "سلطه و اختياراتى را که من جانب الله بوده و از نفس مظهر ظهور سرچشمه گرفته است حفظ نمايد و وحدت پيروان آئينش را محفوظ دارد و اصالت و جامعيّت تعاليمش را صيانت کند."۳ موسّسه ولايت امرالله وسيلهاى برای ادامه تبيين مصون از خطاى آثار و تعاليم حضرت بـهاءالله و وظيفه بيت العدل آنست که درباره امور لازمه "در آثار مقدّسه بصراحت نيامده باشد" به تشريع قوانين پردازد.۴ بفرموده حضرت ولیّ امرالله، "چون اين دو موسسّه متّفقاً به اجراى وظائف پردازند امور تمشيت پذيرد و اقدامات جامعه مرتبط گردد و مصالح امرالله ترويج يابد و قوانينش تنفيذ شود و تشکيلات تابعهاش حمايت گردد."۵
از جمله شواهد فعل و انفعالات متقابله ولايت امرالله با بيت العدل اعظم زحمات بلا انقطاع حضرت ولیّ امراللّه برای توسعه و ازدياد جامعه های بـهائى در اطراف جهان است تا بتوانند بموجب نظم اداری بـهائى هيأتـهاى قانونگذارى ملّى خود را تشکيل دهند. هدف تشکيل اين محافل ملّى نيز انتخاب بيت العدل اعظم بود تا نظمى که مخلوق حضرت بـهاءالله است بمرحله اکمال برسد.
ولايت امرالله مؤسسهای موروثى بود و حضرت عبدالبـهاء در الواح وصايا طرز انتصاب ولیّ امرالله را در هر زمان مقرّر فرمود. حضرت شوقى افندى فرزندى نداشت و ساير افراد فاميل حضرت عبدالبـهاء واجد شرايط مصرّحه در آثار مقدّسه نبودند لهذا جانشينى را اختيار نفرمود. امّا در آثار بيشمارى که حضرت شوقى افندى از سال ۱۹۲۱ تا ۱۹۵۷ در هدايت جامعه بـهائى از خود باقى گذاشت تأثيرات عظيمش زنده و پاينده است. براى آنکه از ابـهّت اين ميراث عظيم آگاه باشيم خوب است که در کارنامه حضرت ولىّ امرالله در رشد دادن جامعه بـهائى مطالعه و دقّت نمائيم.
آثار حضرت ولـىّ امـرالله
حضرت عبدالبـهاء درباره آنکه چه کسى بعد از ايشان عهده دار امور امر بـهائى است اين عبارات موثّر را الواح وصاياى خود مرقوم داشته اند:
اى ياران با وفاى عبدالبهاء! بايد... شوقى افندى را نهايت مواظبت نمائيد...
زيرا اوست ولى امرالله بعد از عبدالبهاء... من عصا امره عصى الله و من أعرض عنه فقد أعرض عن الله و من أنکره فقد انکر الحق. اين کلمات را مبادا کسى تأويل نمايد...۶
باين ترتيب مسأله رهبرى جامعه بـهائى پس از درگذشت حضرت عبدالبـهاء بتصريح تمام معلوم گشته است. ولايت امرالله سبب حفظ آئين بـهائى گرديد، قيادت جامعه از حضرت بـهاءالله به حضرت عبـدالبهاء سپس به حضرت شوقى افندى ادامه يافت.۷
حضرت شوقى افندى در اوان جوانى در اوائل سالـهاى بيست سالگى هنگام تحصيل در دانشگاه آکسفورد در کالج باليول به ولايت امرالله منصوب گرديد. غم و اندوه درگذشت جدّ بزرگوارش بر بار سنگين مسئوليّت جديدش بيافزود و ضربت ناگهانى سختى بر وجود مقدّسش وارد آورد. حضرت شوقى افندى ابداً حتّى باشاره اطّلاع نداشت که بمقام ولايت امرالله منصوب خواهد شد.
لذا براى آنکه خويش را آماده چنان مقامى فرمايد و بر غم و اندوه فائق آيد در چند ماه اوّل پس از صعود حضرت عبـدالبـهاء از ارض اقدس بيرون رفت و عزلت و تنهائى برگزيد. در اين مدّت غيبت از ارض اقدس امور امرالله را در کف کفايت بهيّه خانم خواهر حضرت عبـدالبهاء و معتمد حضرت شوقى افندى نـهاد. بـهيّه خانم که ملقّب به حضرت ورقه عليا بود بسيار خردمند و تا سال ۱۹۳۲ که در اين جهان زندگى فرمود به حضرت ولیّ امرالله بسيار وفادار بود. تعلّق قلبى حضرت ولىّّ امرالله را نسبت بايشان از توقيعى که پس از رحلت حضرت ورقه عليا مرقوم فرمود ميتوان دريافت:
يادآورى آن جمال بيمثال و تبسّم هاى آن طلعت جلال و کمال تسلّى قلب کئيب اين عبد در ممر حيات است ممريکه به خارهاى مصائب آلوده است و مقدّر است که آنرا تا پايان بپيمايم. لمس ايادى کريمهات مرا قوت دل و جان است و همين لطف و عنايت است که مرا توانائى ميبخشد تا صراط مستقيمى را که پيمودى اين عبد نيز بهمان قوّت و استقامت طيّ نمايم. سِحر نداى شيرينت در ساعات مظلمه بلايا جذب و شورى ميدهد که به پيروى از حيات پر برکاتت که در هر حال از تمسک با هداب کبريا و تشبّث بجمال استقامت و وفا باز نماند، اين عبد نيز بعروﺓ لاوثقاى ولاى او متمسّک بمانم.۸
راه پرزحمتى را که در اين توقيع حضرت ولىّ امراللّه بدان اشاره ميفرمايد راهى است که براى حفظ امر جوان بـهائى از دشمنان داخل و خارج قرار بود پيموده شود. حضرت ولىّ امرالله يگانه مبيّن آثار و مروّج تعاليم حضرت بـهاءالله بود. نظم امر بـهائى را بنا فرمود. باجراء نقشه هائى برای انتشار امر بـهائى طبق دستور حضرت عبـدالبـهاء قيام نمود. بترجمه آثار مقدّسه از فارسى و عربى بزبان انگليسى پرداخت که خود ميزانى براى ترجمه آثار بزبانهاى ديگر جهان شد. کتاب تاريخى درباره قرن اوّل بـهائى مرقوم داشت و املاک بـهائى را در حيفا و عکّا تعمير و بحدائق زيبائى مزيّن فرمود. اينها سرلوحه اقدامات و خدمات مشهود حضرت ولىّ امرالله بود امّا بهمان اندازه اهمّيت دارد که اشاره کنيم که حضرت ولىّ امرالله دارای قدرتى بود که ميتوانست افراد عادّى را برانگيزد تا بتوانند بخدماتى فوق العاده قيام کنند. چون سردارى بوده که لشگريان خويش را هنگام جنگ در فتح و پيروزى نـهائى قيادت ميکند. نامه هاى بيشمارى، کوتاه يا دراز، به جامعه هاى بـهائى در سراسر عالم مرقوم داشت و بـهائيان را دعوت کرد که قيام نمايند و بخدمت دين خويش و خدمت خلق پردازند. مثلاً در نامه اى به بـهائيان امريکا در سال ۱۹۴۸ آنانرا "بانيان دلير نظم جهان آراى حضرت بـهاءالله" مخاطب ساخت و از ايشان خواست که "هر قدر عالم انسانى در غمرات يأس و انحطاط و نفاق و استيصال بيشتر فرو رود" آنان "بايد بيشتر در مدارج عاليه شجاعت و علّو همت صعود نمايند."۹
حضرت شوقى افندى نيز مانند مرکز ميثاق مبيّن منصوص و مروّج آثار مقدّس امر بـهائى بود و هر سئوالی که راجع به تبيين بود به ايشان راجع ميشد. اگرچه که در آنچه از قلم حضرت بـهاءالله و حضرت عبـدالبهاء نازل شده بود در حيطه اختيار حضرت ولىّ امرالله نبود تغييری دهد امّا در حلّ مسائل مبهمه و تعاليم نازله توضيحات وافى باهل بها عنايت ميفرمود و در اين کار هزاران نامه به افراد و جامعه هاى بـهائى در اطراف عالم مرقوم داشت اين هدايتها اهل بـها را در فهم و عرفانشان از الواح و آثار مقدّسه متّحد ساخت.
حضرت شوقى افندى آثار بـهائى را در نهايت فصاحت، از زبان نزولى يعنى فارسى و عربى به زبان انگليسى عرفانى ترجمه فرمود. در سال ۱۹۲۱، آثار محدودى از گنجينه بسيار وسيع حضرت بـهاءالله بزبان انگليسى موجود بود. حضرت ولىّ امرالله آثار مهمّ حضرت بـهاءالله را ترجمه و مدوّن ساخت تا بـهائيان جهان بتوانند به ترجمه هاى مستند آثار دست يابند. تاريخ نبيل اعظم را که تاريخ ايّام اوّليه آئين بهائى است تلخيص و ترجمه و بنام مطالع اﻻنوار منتشر فرمود تا انگليسى زبانان از کارنامه فوق العاده اسلاف روحانى خويش بـهره ور شوند و اظهارات شاهدهاى عينى را که بزيارت حضرت باب و حضرت بـهاءالله فائز شده بودند بخوانند. حضرت شوقى افندى نيز خود کتاب تاريخى بنام قرن بديع (God Passes By) مرقوم فرمود.
بعنوان سازنده نظم ادارى امر بـهائى، حضرت شوقى افندى پس از مطالعه دقيق بيانات حضرت بـهاءالله و عبدالبهاء درباره تأسيس موسّسات بـهائى برنامه اى طرح فرمود تا با آن بتوان موسّسات و تشکيلات را ايجاد نـمود. بيانات و اشارات حضرت بـهاءالله و مرکز ميثاق راجع به نظم ادارى بـهائى راهنماى حضرت ولىّ امرالله گشت تا جامعههاى ضعيف بـهائى در اطراف جهان را به مرتبهاى برساند که بتوانند تشکيلاتى را که حضرت بـهاءالله بدان اشاره فرموده پشتيبانی کنند. وقتی حضرت شوقى افندى به سمت ولىّ امرالله منصوب گرديد در هيچ جا هيأت ملّی تشکيلات بـهائى وجود نداشت امّا چون عمر مبارکش سرآمد ۲۶ محفل ملّى تشکيل شده بود و در پايان نقشه دهساله که براى گسترش و تحکيم امر بهائى در سطح جهانى طرح فرموده بود، به ۵۶ محفل ملّى افزايش يافت.
حضرت شوقى افندى بسيارى از مکاتبات خويش را در توضيح نظم ادارى بـهائى مرقوم فرمود. مثلاً در اوائل کار در مارچ ۱۹۲۳ نامه هائى به بـهائيان امريکا و بريتانيا و فرانسه و سوئيس و ايطاليا و ژاپن و استراليا مرقوم داشت که در آن شرايط لازم را براى تشکيل محافل محلّى و ملّى و راهنمائىهاى ضرورى براى انتخابات محفل و رئوس وظائف محافل درج شده بود و دورانديشى بـهائيان را درباره انتخابات بـهائى تقويت و فرمود: "با اين محافل روحانى محلّى و ملّى که با هماهنگى و قدرت و لياقت در سراسر عالم بهائى بکار مشغولند يگانه وسائل تشکيل بيت العدل اعظم بخوبى فراهم آمده است."۱۰
رشد نظم اداری بـهائى ناگهانی و خود به خود بوجود نيامد بلکه نقشه هائى طرح شد که بموجب آن انتشار دين بـهائى در سراسر عالم بطور منظّم صورت گرفت – بـهائيان داوطلب بعنوان مهاجر که در حقيقت پيش آهنگان اين سير رشد و نموّ بودند در نقاط مهجور و دور پخش شدند تا به ترويج آئين و تشکيل جامعه بـهائى پردازند . در نقشه دهساله که از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۳ ادامه داشت صدها مهاجر در کشورها و مناطق بعيده در سراسر جهان مستقر گشتند و موفّق به تشکيل ۴۴ محفل ملّى و محافل ناحيه اى گشتند و تعداد محافل ملّى از ۱۲ محفل در شروع نقشه به ۵۶ محفل ملّى افزايش يافت و تعداد بـهائيان باضعاف مضاعف بالا رفت.
حضرت ولىّ امرالله علاوه بر اداره مهاجران بـهائى در سراسر کره زمين به نموّ و ترقّى مرکز جهانى بـهائى در شهر حيفا مبادرت ورزيد. بر مزار حضرت باب معروف به مقام اعلى که حضرت عبـدالبهاء ساخته بودند حضرت شوقى افندى روبناى مجلّلى بنا فرمود و حول و حوش مزار حضرت بـهاءالله معروف به روضه مبارکه خارج شهر عکّا باغها و حدائق زيبا و گسترده ای خلق کرد. بناى دارالآثار بين المللى را در دامنه کوه کرمل تدارک ديد که در آن الواح اصل و اشياء متبرّک متعلّق به حضرت باب و حضرت بـهاءالله حفظ و به زائران بـهائى ارائه ميشود. بقاياى اجساد حضرت نوّاب حرم و ميرزا مهدى فرزند حضرت بـهاءالله را از مقبره موقّت به محلّ استقرار ابدى در کوه کرمل نزديک مزار حضرت ورقه عليا در حول مقام اعلى انتقال داد. همه اين اقدامات برای آن بود که براى مرکز روحانى و ادارى اين دين جهانى محيط متناسبى بوجود آيد و حضرت ولىّ امرالله بعنوان قائد دين بـهائى به اقداماتى مربوط به امور خارج از امر بـهائى در مرکز جهانيش پرداخت.
چون به عقب نگريم و ملاحظه کنيم که حضرت ولىّ امرالله اينهمه اقدامات متنوّع و عظيم را در صدها نقطه عالم طىّ سى و شش سال دوره ولايتش بثمر رسانيد از عظمتش حيران گشته زبان به تمجيد و تحسين ميگشائيم. او بود که نظم اجتماعى الهى را که در کمون ظهور حضرت بـهاءالله مکنون بوده با موفّقيّت بعرصه شهود آورد. نويسنده اى اين موضوع و حضرت ولىّ امرالله را چنين ستوده است: "يک فرد بشر در سراسر تاريخ گذشته و حال و آينده بوده است که در تجسم طرز کار نظم اجتماعى جهان بيش از همه نفوذ داشته است."۱۱
همسر او، امة البهآء روحيّه خانم، چنين فرموده:
حضرت ولىّ امراللّه در قرع انبيق ذهن خلاقش جميع عناصر امر حضرت بهاءاللّه را در يک "کلّ" نامرئى جمع آورد و در آنچه که در مخزن تعاليم و احکام و نظم بديعش مکنون بود جامعهء متشکل و منظم بوجود آورد و از مجموعهء تعاليم دو مظهر الهى و مثال اعلاى امر بهائى ردائى فاخر بافته شد که تا يک هزار سال پوشش بشرى خواهد بود و بر آن حضرت ولىّ امراللّه با سرانگشتان ماهرش طراحى فرمود و عناصرش را بهم در بافت و براى قوامش بر آن قلّا بهاى زيبائى از تبييناتش از آثار مقدسه بر دوخت که هرگز فرسوده نشود و از هم ندرّد تا زمانيکه پيغمبر ديگرى به جهان آيد و بار ديگر بر قامت خلق خدا جامهء مقدّس ديگرى بپوشاند.
Comments
محمد ... said:
با سلام و احترام فراوان خدمت دوستان بهائی. بنده مطالعات فراوانی در مورد آیین مقدس بهایی و به ویژه حضرت بهاالله دارم. بنده پزشک متخصص بیهوشی ساکن ایران شهر قزوین هستم. بسیار متمایل به آیین زیبای بهایی میباشم. خواهشمندم راهنمایی بفرمائید چگونه میتوانم به این آیین مشرف شوم. با تشکر
Add new comment