خاتمیت ؟
( پژوهشی در ریشه ها و پایه های اعتقاد به پایان یافتن ارتباط خداوند با انسان )
 
1- تجدید ادیان یک ضرورت
2- همه دین خود را آخرین دین  می دانند
3- خاتم النبیین
4- تأکید قرآن بر ظهور پیامبران در آینده
5- تفاوت میان نبی و رسول 6- خاتمیت در روایات
 
 
1- تجدید ادیان یک ضرورت است
فیض یزدان همچون ذات او جاودان است و نمودن راه برطالبان بمقتضای درک و توانشان سنتی تغییرناپذیر1 و بی پایان تعالیم آسمانی همچون داروئی شفابخش برای آلام و امراض جوامع انسانیند ولی دردها و درمانهای هر دوران متفاوتند و غیر همسان و نمی توان داروی درد قدیم را برای درمان امراض جدید بکار برد. همچنین واضح است که پیامبران مربیان روحانی بشریتند پس درسهای ایشان بتناسب رشد عقل و آگاهی و شیوه زندگی مخاطبین متحول می گردد.
چنانچه پیامبر اسلام فرموده اند :
أمرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم 2   یعنی ما پیامبران مامور شده ایم تا با مردم به فراخور عقلشان سخن گوئیم. پس نمیتوان به آموزشهای دورانهای پیشین بسنده نمود و از رشد ظرفیتها ی عقلی و آگاهیها و قابلیتهای امروز چشم پوشی کرد. از این گذشته بمرور زمان تعالیم پیامبران دستخوش تغییرات و انحرافاتی می گردند که دیگر خلوص و شفافیت و کارائی خود را از دست می دهند3 و تجدید آنها در فواصل زمانی مناسب امری اجتناب ناپذیر خواهد بود. لزوم نسخ و کنار گذاشتن بسیاری از احکام قرآن و شرع امریست که روحانیون اهل انصاف و تحقیق نیز بدان اذعان نموده اند4 و قوانین گذشته را غیر قابل پذیرش و اجرا خوانده اند. قرآن نیز خود بر این مسئله تأکید دارد :
... ما کان لرسول ان یاتی بآیة الا باذنه لکل أجل کتاب * یمحوالله ما یشاء و یثبت و عنده أم الکتاب 5
یعنی هیچ پیامبری بدون اجازه او آیه ای نمی آورد ( تا زمان آن فرا نرسیده باشد) برای هر زمانی کتابی است و خداوند آنچه را بخواهد (از کتاب قبل) محو می نماید و آنچه را بخواهد تثبیت میکند و مادر کتاب نزد اوست.
اعتقاد به قطع هدایت الهی و ختم ظهور فرستادگان او بمنزله محدود دانستن دریای بیکران علم و حکمت یزدانی است   و بدان معناست که خداوند هرآنچه در خزانه6 علم و فضل خویش داشته ظاهر نموده و دیگر چیزی برای آموختن به انسانها ندارد وکلمات الهی که اگر دریاها مرکب شوند7 قادر بر نگاشتن آن نیستند تماما نوشته شده و یا اینکه به تعبیر قرآن8 دست خداوند برای هدایت بیشتر انسان بسته است که این کفری آشکار است.
 
 
2- همه دین خود را آخرین دین می دانند
قرنهاست که کثیری از پیروان ادیان مختلف به سبب دلبستگی شان به کتب آسمانی که در دست دارند و به استناد برداشتهای نا صوابی که از متون مقدس خویش نموده اند9 راه دریافت هدایات جدید را بر دلهای خود بسته اند و در طی اعصار از شناسائی پیام آوران زمانشان محروم مانده اند و دین خود را آخرین دین شمرده اند10 . مسلمانان نیزعلی رغم هشدارهای قرآن11 ، از این قبیل استنباطات مستثنی نبوده اند و در نهایت همانگونه که پیامبر اسلام پیش بینی نموده بود12 مسیر مشابهی را طی نمودند  و موعود را با تکذیب و تمسخر و قتل استقبال کرده اند. یکی از سخت ترین موانع ذهنی که پیروان دیانت اسلام در برابر خود ساخته اند اعتقاد به قطع ارتباط خداوند با انسان از طریق پیامبران است  که به استناد مطالبی از قرآن و احادیث به آن معتقد گشته اند و با وجودی که طی 23 سال نزول قرآن بارها آیات آن توسط پیامبر نسخ گردیده13 گمان نموده اند که این کتاب الی الابد نسخ نخواهد شد.
اصلی ترین چیزی که موجب چنین سوء برداشتی گردیده آیه 40 از سوره احزاب است :
ما کان محمدا أبا أحد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین
یعنی محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست ولکن رسول خداست و خاتم انبیاء .
 
3-  خاتم النبیین
درنگاه نخست به آیه مزبور این سوال درذهن مطرح می گردد که اگر برداشت رایج ازخاتم النبیین (پایان دهنده پیامبری) صحیح باشد ، ربط عبارت با قسمت اول جمله که مربوط به زندگی خصوصی14 پیامبر است در چیست و چرا نکته ای به این اهمییت که سرنوشت آتی یک امت را رقم می زند در قرآن تنها یکبار و آنهم در عبارتی چنین بی ربط و چند پهلو گنجانده شده. این واقعیت که محمد هیچ فرزند پسری نداشته چه ربطی به اینکه دیگر پیامبری نخواهد آمد دارد و چرا این دو قسمت با "ولکن" به یکدیگر ربط داده شده اند؟  بنا براین لازم است که در معنای عبارت تعمق بیشتری بنمائیم.
در بین اعراب لقب خاتم جهت تکریم و شاخص نمودن بکار میرود و مثلا اصطلاح "خاتم الشعرا" لقب رایجی است که به شعرای توانا داده می شده و کسی هم گمان نمی کرده که او آخرین شاعر است.
در احادیث زیادی نیز عبارت "خاتم الوصیین15" از زبان حضرت محمد ، حضرت علی  و یا دیگران در توصیف امیرالمومنین  آمده که اگر به معنای آخرین وصی باشد اعتقاد به وصایت فرزندان علی و امامت آنها باطل است. از طرف دیگر این برداشت در تعارض کامل با آیاتی از قرآن قرار دارد که به صراحت ظهور پیامبران و یا امتهای صاحب کتاب دیگر را در آینده خبر می دهند.
 
4- تأکید قرآن بر ظهور پیامبران در آینده
در سوره آعراف آیه 34 آمده :  ولکل امة أجل و إذا جاء أجلهم لا یستأخرون ساعة و لا یستقدمون
یعنی برای هر امتی (پیروان هر دیانتی) پایانی است و وقتی که زمانش فرا رسد ساعتی پس و پیش نخواهد شد.
بلافاصله درآیه بعد می فرمایند: یا بنی آدم إما یأتینکم رسل منکم یقصون علیکم آیاتی فمن اتقی و اصلح فلا خوف علیهم یعنی ای آدمی زادگان، چون که پیامبرانی از شما بیایند و آیات خداوند را بر شما بخوانند  پس هرکه تقوی پیشه کرد ترسی نخواهد داشت. شاید از این صریح تر نتوان بر ظهور پیامبران در آینده تأکید ورزید.
و نیز در سورۀ حجر آیۀ 5 می فرمایند : ما تسبق امة أجلها و ما یستأخرون  یعنی هیچ امتی اجلش پس و پیش نخواهد شد.  در سورۀ یونس آیۀ 49  هم مفهوم مشابهی بیان میگردد: ... لکل امة أجل إذا جاء اجلهم لا یستأخرون ساعة
" أمة" به معنای جماعت پیرو یک آئین و یا خودِ آئین است و در هیچ جای قرآن أمة اسلام ابدی خوانده نشده اند و از فرا رسیدن أجل مستثنی نگشته اند. برای مشخص نمودن جایگاه أمت اسلام در بین سایر أمتها می فرمایند :
 کذلک ارسلناک فی أمة قد خلت من قبلها أمم (رعد30) یعنی اینچنین تورا درأمتی فرستادیم که قبل ازآن هم أمتهائی بوده اند و نیز می فرمایند :
 و کذلک جعلناکم أمة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس و یکون الرسول علیکم شهید(بقره 143)
 اینچنین شما را امتی در وسط قرار دادیم تا گواه بر مردمان باشید و رسول هم گواه بر اعمال شما
در سورۀ یونس آیۀ 47 میفرمایند: و لکل أمة رسول فإذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط و هم لا یظلمون
یعنی برای هر امتی پیامبری است و آنگاه که رسولشان بیاید در میان ایشان به عدالت قضاوت خواهد نمود و ایشان گمراه نخواهند شد.
 مفهومی مشابه در سورۀ نحل آیۀ 36 آمده :
ولقد بعثنا فی کل أمة رسول أن أعبدوالله       یعنی در هر امتی  پیامبری برانگیختیم تا خدا را عبادت کنید.
بنا براین اگر اهل انصاف باشیم براحتی میتوانیم نتیجه بگیریم که برای هردیانتی از جمله اسلام دورۀ زمانی معینی وجود دارد و ادیان و امتهای دیگر خواهند آمد که کتاب و پیامبر خویش را دارند. متأسفانه اکثر آنان که عنان تأویل و تفسیر قرآن را به دست دارند به هوای نفس خود و یا  طمع متاع دنیا 16  کلام الهی را از آنچه مفهوم حقیقی آن بوده منحرف می سازند ومعنای اصلی آنرا فراموش می کنند17 در صورتی که خداوند تبیین آنرا به خود اختصاص داده 18 ودانش تأویل آنرا محدود به خود وراسخان در علم دانسته19. فی المثل درمیان دهها تفسیر منتشره از قرآن تنها تعداد اندکی اشاره به تاکید حضرت علی به قرائت خاتم به فتح (تاء) نموده اند و از بین آنها تنها یکی و آنهم فقط در نسخه عربی بیان نموده که خاتم النبیین بنا بر تعبیر حضرت علی به معنای زینت پیامبران است و برای اینکه مورد اعتراض همقطارانش قرار نگیرد بلافاصله اظهار نموده که البته این مطلب بسیار بعید و دور از ذهن است. 20
نکته دیگری که شایان توجه است تفاوت میان نبی و رسول است . رسول دارای مقامی بالاتر از نبی است . حتی در قرآن ذکر گردیده که خداوند از نبیین پیمان گرفته که  وقتی رسولان ظاهر شدند به ایشان ایمان آورند21  بنا براین حتی اگر خاتم النبیین را به معنای پایان دهنده نبوت هم بدانیم بدان معناست که مانند انبیای بنی اسرائیل نبی جانشین رسول نخواهد شد بلکه امام خواهد بود که مقامی بالاتر از نبی دارد زیرا که خود فرموده اند علماء امت من همچون انبیاء بنی اسرائیلند22 پس خاتمیت به معنای قطع سلسلۀ رسالت و یا مافوق آن نیست. اما اکثر مفسرین با استدلالی عجیب که رسول نبی هم هست این مفهوم را شامل هردو می دانند23. با مثالی ساده میتوان مغالطۀ ایشان را آشکار کرد. مثلا کسی که دارای تحصیلات لیسانس است قطعا مدرک دیپلم هم دارد اگر بگوئیم دیگر هیچ دیپلمه ای به اینجا نخواهد آمد آیا بدان معناست که من بعد هیچ لیسانسه و یا بالاتری هم نخواهد آمد؟
 
6- خاتمیت در روایات
گرچه در مقابل قرآن هیچ حدیث و روایتی دارای اعتبار نیست ولی چون برخی به استناد روایاتی چند امکان ظهور پیامبران بعد از حضرت محمد را نفی مینمایند، مرور بر بعضی از این روایات و مفاهیم حقیقی آنها مفید بنظر می رسد.   نخستین روایت مربوط به زمانی است که حضرت محمد به غزوۀ تبوک می رفتند و علی را جانشین خود در مدینه قرار دادند و موقع رفتن به او گفتند : انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی 24  یعنی تو نسبت به من مانند هارون هستی به موسی با این تفاوت که تو نبی بعد از من نیستی ( چنانچه هارون بود25 ) این تعبیری است که شیخ صدوق در قرون اولیه اسلام از معنای این روایت نموده ولی متأخرین قسمت آخر آن را " ولکن نبیی بعد از من نیست" ترجمه کرده اند  که البته آن برداشتی صحیح است که با قرآن در تعارض نباشد.

روایت دیگر مربوط به بیانی از حضرت محمد است که فرموده اند: یا ایها الناس حلالی حلال الی یوم القیامة و حرامی حرام الی یوم القیامة 26  یعنی ای مردم حلال من تا روز قیامت حلال است و حرام من تا روز قیامت حرام است.   برای درک این حدیث شایسته است مفهوم قیامت را دقیق تر مورد بررسی قرار دهیم .
 حقیقت اینست که در قرآن و دیگر کتب مقدسه قیامتِ هر دیانتی ظهور پیامبر بعد است . کما اینکه حضرت مسیح فرموده اند: من قیامت و حیات هستم هرکه به من ایمان آورد اگر مرده باشد زنده گردد 27.  ونیز میفرمایند: آمین آمین به شما میگویم که ساعتی میآید بلکه اکنون آمده است که مردگان آواز پسر خدا را میشنوند و هرکه بشنود زنده گردد28 . در قرآن میفرمایند :

"امروز روز رستاخیز است ولکن شما نمی دانید" 29 .  ونیز میفرمایند: "ما شاهدیم که در روز قیامت خواهید گفت ما از وقوع آن بی خبریم30" و همچنین فرموده اند : "آیا غیر از این انتظار دارند که قیامت ناگهان واقع شود، هم اکنون نشانه های آن آمده است.31" در احادیث نیز بطور اخص یوم قیامت را  یوم ظهور قائم دانسته اند32 پس منظور از قیامت و رستاخیز مردگان ، ظهور پیامبر جدید و زنده شدن مردگان روحانی به روح ایمان است و هلاک گردیدن معنوی آنانی که از هدایت الهی محروم مانده اند و نه پایان جهان. چنانچه در قرآن نیز ایمان حمزه عموی پیغمبر را  به  "کسیکه مرده بود و او را زنده گردانیدیم33"  توصیف نموده اند و یا اینکه هلاکت اقوام گذشته را  مقارن ظهور پیامبران و ظلم و عدم ایمان مردم به ایشان34 بیان داشته اند و فرمودند" سپس شما را جانشین آنها نمودیم تا ببینیم شما چه میکنید." جای تعجب است که با وجود اینهمه انذار باز هم کثیری از این امت به راه پیشینیان رفتند و به هلاکت روحانی دچار گشتند.

 روایت دیگری که از آن تعبیر خاتمه نبوت گردیده بیانی از حضرت محمد است که خود را به آخرین سنگ  در بنای یک ساختمان تشبیه نموده اند35 . به فرض صحت این روایت آیا پایان بنای یک ساختمان به معنای اینست که بنای دیگری هم ساخته نخواهد شد .
 حضرت امیر در مفاتیح الجنان فرموده اند :

قل السلام علی محمد رسول الله خاتم النبیین و سید المرسلین و صفوة رب العالمین امین الله علی وحیه و عزائم امره والخاتم لما سبق والفاتح لما استقبل36     یعنی بگو سلام برمحمد فرستادۀ خدا، خاتم انبیا و سرور رسولان و امین خداوند در وحی و ارادۀ او و خاتم برگذشته گان و راهگشای آیندگان.
بنابر این ختم  دوران گذشته  به خاتم، مقدمه آغاز دورانی جدید است که ظهور پیامبران جدید را در دل خود خواهد داشت وإن شاءالله نور این ظهورات تیرگیهای جهل و ظلم را از عالم برخواهد کند.

یادداشتها


 
1- سورۀ اسراء (بنی اسرائیل) آیۀ 77  سنة من قد ارسلنا من قبلک من رسلنا ولا تجد لسنتنا تحویلا   شیوۀ ماست  اینکه از قبل از تو پیامبرانمان را فرستادیم و هرگز در این شیوۀ ما تحولی رخ نخواهد داد ( یعنی در آینده نیز خواهیم فرستاد)
2- بحار الانوار جلد 74 صفحه 142
3- اصول کافی جلد 8 ص 308  قال رسول الله ص  سیأتی علی الناس زمان لا یبقی من القرآن الا رسمه و من الاسلام الا اسمه یسمون به و هم ابعد الناس منه  مساجدهم عامرة و هی خراب من الهدی فقهاء ذلک زمان شر فقهاء تحت ظل السماء منهم خرجت الفتنة و الیهم تعود.  یعنی رسول خدا فرمود بر مردم زمانی خواهد امد که از قرآن جز رسم آن و از اسلام جز اسم آن که به آن نامیده میشوند نخواهد ماند. وایشان از همه کس نسبت به آن دورترند، مساجدشان آباد است ولی از هدایت خالیست فقها آن زمان بد ترین فقها زیر آسمان هستند. از ایشان فتنه خارج میگردد و به خودشان برمیگردد.
4-  مقاله تحقیقی از محسن کدیور تحت عنوان "حقوق بشر و روشن فکری دینی" مجله آفتاب شماره 28 سال 82 ص 110
" بنابراین در شش محور یعنی تساوی حقوقی انسانها و نفی تبعیضهای چهارگانۀ دینی، جنسی ، بردگی و فقهی و آزادی عقیده و مذهب و نفی مجازاتهای خودسرانه ، خشن و شکنجه ، موضع اسناد حقوق بشر در مقایسه با احکام اسلام تاریخی ، قابل دفاع تر، عقلائی تر، عادلانه تر و ارجح است و احکام اسلام تاریخی در این زمان و در این مواضع قابل پذیرش نیست.
نیز محمد مجتهد شبستری، در مطلبی تحت عنوان " قرائت رسمی از دیانت، بحرانها، چالشها، راه حلها " مندرج در مجلۀ  راه نو شماره 19 شهریور 77 :   دین اسلام آن طور که در بسط تاریخی خودش را نشان داده است ، نظامهائی که در همه عصرها بتوان با آن زندگی کرد نداشته است و هیچ دینی نمیتواند چنان نظامهائی داشته باشد و اصلا چنین دعویی معقول نیست.
 5- سوره رعد آیات 38 و 39
6-  سوره حجر آیۀ 21 : و ان من شی الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم
یعنی چیزی وجود ندارد مگر آنکه خزائن آن نزد ما موجود باشد و ما تنها به اندازه ای مشخص آنرا نازل می کنیم
7- سورۀ کهف آیۀ 109  قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی و لو جئنا بمثله مددا
یعنی بگو اگر دریا مرکب گردد برای نگاشتن کلمات پروردگارم البته دریا تمام میشود پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد حتی اگر از دریای دیگری مشابه آن هم کمک گرفته شود.  
8- سوره مائده آیه 64 : قالت الیهود یدالله مغلولة غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان  یهود گفتند دستان خدا بسته است  دستهای خودشان بسته است ، و ملعون گشتند به خاطر آنچه گفتند ، بل دستان او باز است 
9- مزامیر داوود مزمور 119 آیه 44 : شریعت تو را دائما نگاه خواهم داشت تا ابدالاباد
انجیل متی باب 24 آیه 35 :  آسمان و زمین زائل خواهد شد لیکن سخنان من هرگز زائل نخواهد شد.
10- سوره غافر آیه 34 : لقد جائکم یوسف من قبل بالبینات فمازلتم فی شک مما جائکم به حتی اذا هلک قلتم لن یبعث الله من بعده رسولا کذلک یظل الله من هو مسرف مرتاب   یعنی قبل از این یوسف با بینات آمد پس به آنچه برای شما آمد در شک بودید تا اینکه وقتی مرد گفتید هرگز خداوند بعد از او پیامبری بر نخواهد انگیخت. اینچنین خداوند افراط گرایان شکاک را گمراه می سازد. 
11- سوره بقره آیه 87   ... أفکلما جائکم رسول بما لا تهوی انفسکم استکبرتم ففریقا کذبتم ففریقا تقتلون
هرگاه که پیامبری برخلاف هوای نفس شما آمد استکبار ورزیدید بعضی را تکذیب کردید و برخی را کشتید.
سورۀ حجر آیات 11 و 12 و  13 و ما یأتیهم من رسول الا کانوا به یستهزؤن * کذلک نسلکه فی قلوب المجرمین * لا یؤمنون به و قد خلت سنة الاولین   پیامبری بر ایشان نیامد مگر اینکه اورا استهزاء نمودند . اینچنین این رویه را در قلبهای گناه کاران برقرار میداریم تا به او(رسولشان) ایمان نیاورند  و این سنتی است که از قدیم وضع شده     
 سوره یس آیه 30  یا حسرة علی العباد ما یاتیهم من رسول الا کانوا به یستهزؤن
حسرتا بر این بندگان هیچ پیامبری بر ایشان نیامد مگر انکه او را مورد آزار و سرزنش قرار دادند.
سوره مومنون آیه 44  ثم أرسلنا رسلنا تترا کل ما جاء امة رسولها کذبوه
سپس پیامبرانمان را فرستادیم هرگاه که برای امتی پیامبر فرستادیم او را تکذیب نمودند.
12- سورۀ انشقاق آیۀ 19 : لترکبن طبقا عن طبق  مرحله به مرحله همان اعمال را مرتکب خواهید شد.   در تفسیر این آیه از پیامبر نقل گردیده که فرموده اند ( بحار الانوار جلد9 ص 249) : لترکبن سنة من کان قبلکم حذو النعل بالنعل و القذة بالقذة و... البته شما هم شیوۀ پیشینیان را نعل به نعل و جزء به جزء درپیش خواهید گرفت.
13- سوره بقره آیه 106  ما ننسخ من آیة او ننسها نات بخیر منها اومثلها
هر آیه ای را نسخ یا فراموش کنیم  مثل آن یا بهتر از آن را می آوریم
14- شان نزول این آیه را مفسرین به این شرح آورده اند که پیامبر از زیبایی زینب بنت جحش همسر زید ابن حارثه که  پسر خوانده او بود در شگفت آمد و هنگامی که نظرش بر پیکر برهنه او افتاد "سبحان الله خالق النور تبارک الله احسن الخالقین"  گفت این سخن وقتی به گوش زید رسید همسر خویش را طلاق داد و او را به عقد پیامبر در آورد . چون ازدواج با همسر پسر در بین اعراب کار ناپسندی بود پیامبر را مورد سرزنش قرار دادند  که چرا زن پسر خود را گرفتی ؟  این آیه در پاسخ آنان میگوید محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست ولکن رسول الله است و خاتم پیامبران.  (بنقل از تفسیر مقتنیات الدرر  جلد 8 صفحۀ 308)
15- بحار الانوار جلد 29  صفحه 17  و انی و انت سواء الا النبوة فانی خاتم النبیین و أنت خاتم الوصیین
من و تو تنها در نبوت با هم فرق داریم پس من خاتم نبیین هستم و تو خاتم وصیین .  بحارالانوار ج34 ص258 
انا یعسوب الدین و اول السابقین و امام المتقین و خاتم الوصیین و وارث النبیین
من مثل زنبور عسل برای دین و اولین از سابقین و امام متقین و خاتم وصیین و وارث نبیین هستم
16- سورۀ بقره آیۀ 79  فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عند الله لیشتروا به ثمن قلیلا.
وای بر کسانی که بدست خود (به میل خود) کتاب می نویسند و میگویند خدا چنین گفنه تا مبلغ ناچیزی بابت آن بگیرند
17- سورۀ مائده آیۀ 13  ... یحرفون الکلام عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به...
کلام الهی را از موضع های آن منحرف می سازند و فایدۀ آن پندی را که در کلام الهی بر ایشان داده شده  فراموش می کنند
18- سورۀ قیامة آیۀ 18  فاذا قرأناه فاتبع قرآنه * ثم إن علینا بیانه  
چوآنرا خواندیم از قرائت آن تبعیت کن پس برماست  تبیین آن
19- سورۀ آل عمران آیۀ 7 ... وما یعلم تأویله الا الله والرسخون فی العلم ...
تأ ویل آنرا غیراز خدا و راسخان درعلم نمی دانند
20- تفسیر من وحی القرآن نوشـته محمد حسین فضل الله  ذیل تفسیر آیه 40 از سورۀ احزاب: ... عن عبدالرحمن السلمی قال: کنت اقری الحسن والحسین فمر بی علی بن ابی طالب و انا اقرئهما  فقال اقرئهما و خاتم النبیین به فتح تاء و الروایة الاولی اقرب و اشهر لان التعبیر عن النبی بانه خاتمهم یعنی زینتهم کما هو خاتم من مظاهر الزینة غیر مألوف علی الظاهر و الله اعلم.
21- سورۀ آل عمران آیۀ 81  واذ اخذالله میثاق النبیین لما اتیتکم من کتاب و حکمة ثم جاءکم رسول مصدق لما معکم لتؤمنن به و لتنصرنه ... یعنی و آنگاه خداوند از انبیاء پیمان گرفت، چون کتاب و حکمت به شما داده شده، پس وقتی که رسولی برای شما آمد که تصدیق کننده آنچه نزد شماست بود به او ایمان آورید و یاریش نمائید.
22- بحار الانوار ج2 ص22  علماء امتی کانبیاء بنی اسرائیل
23- تفسیراحسن الحدیث نوشته سید علی اکبر قرشی  جلد 8  صفحه 367 ذیل تفسیر آیۀ 40 از سورۀ احزاب : در باره فرق میان رسول و نبی گفته شد که رسول آنست که به او به سه طریق وحی شود  خواب ، شنیدن صدا و آمدن فرشتۀ وحی . نبی آن است که فقط به وسیله خواب و شنیدن صدا وحی شود ... در هر حال کلمه خاتم النبیین ، خاتم رسولان را لازم گرفته چون هر رسول نبی است ولی بعضی از نبی رسول نیست.
24- اصول کافی جلد 8 صفحۀ 106 
25- سورۀ مریم آیۀ 53 و وهبنا من رحمتنا اخاه هارون نبیا  و از رحمتمان به او برادرش، هارون نبی را بخشیدیم
26- بحار الانوارج2 ص 260 
27- انجیل یوحنا باب 11 آیه 25
28- انجیل یوحنا  باب 5 آیه 24
29- سورۀ روم آیۀ 56  قال الذین اوتوالعلم والایمان لقد لبثتم فی کتب الله الی یوم البعث  فهذا یوم البعث ولکنکم لا تعلمون
30- سورۀ اعراف آیۀ 172 شهدنا ان تقولوا یوم القیامة انا کنا عن هذا غافلین
31- سورۀ محمد آیۀ 18 فهل ینظرون الا الساعة ان تأتیهم بغتة فقد جاء اشراطها 
32- بحار الانوار ج 24  ص 398  واللیل اذا یغشی ... قال دولة الابلیس الی یوم القیامة  و هو یوم قیام القائم والنهار اذا تجلی و هو القائم اذا قام
33- سورۀ انعام آیۀ 122  او من کان میتا فأحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس ...
34- سورۀ یونس آیۀ 13 و 14  و لقد اهلکنا القرون من قبلکم لما ظلموا و جائتهم رسلهم بالبینات و ما کانوا لیؤمنوا کذلک نجزی القوم المجرمین * ثم جعلناکم خلائف فی الارض من بعدهم لننظر کیف تعملون   به یقین نسلهای پیشین را چون مرتکب ظلم شدند و چون پیامبرشان آمد به او ایمان نیاوردند هلاک ساختیم  اینچنین قوم گناهکار را مجازات میکنیم * سپس شما را در زمین جانشین آنها نمودیم تا ببینیم شما چه میکنید.  و نیز در آیه ای دیگر کفر و مقابه با حق را به منزلۀ هلاکت دانسته اند. سورۀ انعام آیات 24 و 25: ... إذ  جائوک یجادلونک  یقول الذین کفروا إن هذا الا اساطیر الاولین * و هم ینهون عنه و ینئون عنه و إن یهلکون الا انفسهم و ما یشعرون.   یعنی آنگاه که نزد تو می آیند با تو جدل می کنند و کافران می گویند این ( قرآن) چیزی غیر از داستانهای اساطیری پیشینیان نیست * و ایشان (مردم را) از آن منع میکنند و خود نیز از آن دوری می کنند . آنان کسی را بجز نفسهای خود هلاک نمی کنند  و آگاه نیستند.    
35- تفسیر مختصر مجمع البیان از شیخ محمد باقر ناصری ج3 ص 57   نقل حدیث از جابر ابن عبدالله  بنقل از پیامبر:
قال انما مثلی فی الانبیا کمثل رجل بنی دارا فاکملها و حسنها الا موضع لبنة فکان من دخل فیها فنظر الیها قال ما احسنها الا موضع هذه البنة قال فانا موضع البنة ختم بی الانبیاء
36- بحار الانوار ج 97 ص 360

مطالب سایت

Comments

setareh's picture

setareh said:

جالب بود.خیلی مختصر ولی مطالب لازم و مهم گفته شده بود. ممنون از زحمتتون.
taeleh's picture

taeleh said:

مطالب خيلي عالي ,كامل وقانع كننده است
sezavar's picture

sezavar said:

بسيار عالي است mahksosan in ke man donbale in ayeha az ghoran mighashtam kheyli mamnon az zahamate shoma be omide azadie yaran
R's picture

R said:

«تفسیر به رای» عامل اصلی بدعت گذاری است. اگر بر آنید تا با تمسک به آیات شریفه ی قرآن اثبات مدعا کنید، نظر به این نکته لازم است که حدیث «ثقیلین» (که بحثی در تواتر و صحت آن نیست) مبین این است که از تفسیر شخصی دور شوید و همزمان با استفاده از آیات نگاهی به تفاسیر و کلام اهل بیت هم بیاندازید. حداقل می توانید معنی «امت» را بیابید که در هیچ جای قرآن «امت» به معنی دین نیامده است. امت، صرفا گروه مردم است، که آشکار است همگی مرگ را می چشند و از بین خواهد رفت. اگر مقدور است آیاتی از قرآن بیاورید که در آن ها واژگانی چون «صراط» و «دین الحق» آمده است و آنگاه با آیاتی حاوی این واژگان، اثبات مدعا کنید. همچنین دقت به زمان جمله بندی در آیات، اعم از ماضی و مضارع، اطلاعات ساده و بسیار مفیدی به ما می دهد.
سردبیر's picture

سردبیر said:

دوست گرامی به فرموده قرآن تأویل کلام الهی را تنها خداوند میداند " ما یعلم تأویله الا الله آل عمران 7 " و علت تکذیب دین از سوی مردمان را نیز نیامدن تأویل آیات برایشان دانسته اند " بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لما یأتیهم تأویله کذلک کذب الذین من قبلهم یونس 39 " وعده آمدن این تأویل را نیز فرموده اند " ثم ان علینا بیانه قیامه 19 " بنابراین اگر تأویلی از قرآن به استناد کلام الهی در ظهور جدید بیان گردد نه تنها تفسیر به رأی نیست بلکه تنها تفسیر و رأی قابل اعتماداست و در مورد روایات منقوله نیز به هدایت پیامبر اسلام آن دسته که با قرآن سازگار باشند لایق اعتنا هستند و مابقی بایستی کان لم یکن تلقی گردند در خصوص معنای امت بعرض میرسد که کروهی از مردم که دارای دینی واحد یاشند امت نامیده میشوند و نه گروهی که مذاهب و دینهای متفاوت داشته باشند و شاهد آن این آیه از قرآن است که میفرمایند " لکل امۀ رسول یونس 47 " همچنان که میگوئید امت اسلام امت یهود و... و نمیگوئید امت ایران امت پاکستان امت کرد امت ترک یا ... بنابر این اجل هر امت به منزله اجل دین آن امت نیز هست و اجل هر امتی ظهور پیامبر بعد است در خصوص واژگان صراط و دین الحق به عرض میرسد که در همان ابتدای قرآن شما از خداوند هدایت به صراط مستقیم را طلب میکنید" اهدنا الصراط المستقیم " و این جمله ایست که در هر نماز تکرار میکنید اگر به تعبیر شما صرف ایمان به اسلام صراط مستقیم محسوب گردد این درخواست برای مومنین ضرورتی ندارد . دین الحق نیز امری نسبی است و هر دیانتی در زمان ظهورش نسبت به ادیان ما قبل دین الحق محسوب میگردد و باظهور دیانت بعدی حقانیت را به دین جدید میبخشد کما اینکه تا قبل از ظهور اسلام مسیحیت دین الحق بود و بعد از ظهور اسلام، اسلام دین الحق گردید و عبارت " لیظهره علی الدین کله" که سه مرتبه در کنار عبارت دین الحق آمده شامل همه ادیان ماقبل میگردد و این دین حق است که دارای چنین خاصیتی است و با ظهور دیانت جدید این خاصیت از آن دین سلب میشود و به دین جدید داده میشود کما اینکه اگر با انصاف نظر کنید خواهید دید که تفکرات و اصول ارائه شده در دیانت اسلام اکنون دیگر مخاطب جدیدی را بخود جلب نمی نماید و بالعکس تفکرات و بینشهای دیانت بهائی در عالم حتی در بین جوامعی که نامی از دیانت بهائی نشنیده اند کاملا پذیرفته شده و مقبول است زیرا برگرفته از روح زمانه و برآورنده نیازهای مردم امروز جهان است و این معنای واقعی لیظهره علی الدین کله است در مورد ماضی و مضارع هم اگر با ذکر مورد اشاره بفرمائید توضیح داده خواهد شد شاد و سربلند باشید
نیلوفر's picture

نیلوفر said:

به نظر من برای هر کسی که با قلبی خالی از حب و بغض به 2نبال حقیقته کافی و جامع هست ، مسائل خیلی روشن و واضح بیان شده ، ممنون
یک نفر's picture

یک نفر said:

برای من خیلی سنگین بود. نیاز است بسیار محتاطانه عمل شود تا هرگز چیزی را به اشتباه قبول نکنیم. ولی من هنوز هم نیاز به تحقیقات بیشتری دارم.
نويد نورانی's picture

نويد نورانی said:

بسيار عالي است در صورت امکان مطلب را براي من email کنيد متشکرم
Anonymous's picture

Anonymous said:

«تفسیر به رای» عامل اصلی بدعت گذاری است. اگر بر آنید تا با تمسک به آیات شریفه ی قرآن اثبات مدعا کنید، نظر به این نکته لازم است که حدیث «ثقیلین» (که بحثی در تواتر و صحت آن نیست) مبین این است که از تفسیر شخصی دور شوید و همزمان با استفاده از آیات نگاهی به تفاسیر و کلام اهل بیت هم بیاندازید. حداقل می توانید معنی «امت» را بیابید که در هیچ جای قرآن «امت» به معنی دین نیامده است. امت، صرفا گروه مردم است، که آشکار است همگی مرگ را می چشند و از بین خواهد رفت. اگر مقدور است آیاتی از قرآن بیاورید که در آن ها واژگانی چون «صراط» و «دین الحق» آمده است و آنگاه با آیاتی حاوی این واژگان، اثبات مدعا کنید. همچنین دقت به زمان جمله بندی در آیات، اعم از ماضی و مضارع، اطلاعات ساده و بسیار مفیدی به ما می دهد. جواب نداديدااااااااااااا
سردبیر's picture

سردبیر replied:

دوست گرامی اجل یک امت با اجل یک فرد بسیار متفاوت است و بیش از هر چیز دیگری لفظ امت به پیروان یک دیانت اطلاق گردیده . مانند امت یهود امت نصاری و بخصوص امت اسلام و هیچگاه امت به معنای آحاد افراد اجتماع تعبیر نمیگردد. اگر چنین تعبیری از امت دارید پس آیه لکل اجل کتاب را چگونه تغییر میدهید تا با مفهومی که میپندارید هماهنگ شود در مورد صراط نیز همینکه هر روز در نماز از خدا میخواهید به صراط مستقیم هدایت شوید گویای آن است که صرف ایمان آوردن شما به اسلام ضامن قرار گرفتن شما در صراط مستقیم نیست و باید همواره در جستجوی حقیقتی باشید که هدایت الهی مربوط به عصر و زمان شما را در بر داشته باشد تفسیری که از جانب پیامبر الهی نازل میگردد تأویل است و آنگونه که گمان میکنیدا تفسیر به رأی نیست و در مقابل تأویلی که خداوند از آیات بیان میدارد هیچ تفسیر و حتی حدیثی دارای اعتبار نیست تا چه رسد به نظر ملایان دنیا پرستی که منافع خود را در خطر میبینند موفق باشید
Sara's picture

Sara said:

به نظر منم کاملا واضح بود. ممنون
Sara's picture

Sara said:

اینو یادم رفت که بگم اینو واقعا که راست میگه: - همه دین خود را آخرین دین می دانند :)
علی's picture

علی said:

سلام یک مساله داشتم که امیدوارم شما انرا حل کنید ایا به غیر از این است که آئین بهائیت در دو دهه اخیر تاسیس گردیده است آیا برای خود شما قابل درک است که خداوند بعد از حضرت محمد(ص) که به گفته ی همه ی ادیان خاتم النبیین است که شما میگویید اینطور نیست به مدت بیش از هزار سال هیچ پیامبری را مبعوث نکرده باشد آیا دین های قبلی تا قبل از آمدن حضرت بهاالله تکمیل بوده و 1200 سال نیاز به فرستادن پیامبر دیگری نبوده است تنها دین و آئینی که مسئله ی خاتم النبیین را قبول ندارد دین شماست ایا همه ی دینها در اشتباه هستند بجز دین شما ممنون میشوم به مطالب من پاسخ دهید با تشکر
Anonymous's picture

Anonymous replied:

با عرض سلام خدمت آقای علی دوست مسلمان،شاید برای جواب به سوال شما یکمی دیر باشه،سوال فرمودید به غیر از ما بهاییان همه ادیان خاتم النبیین بودن حضرت محمد رو قبول دارند،از شما یک سوال دارم،اگر همه ادیان قبول دارند چرا هنوز ما شاهد پیروان ادیان قبل از اسلام هستیم؟!
a's picture

a replied:

«اليوم اكملت لكم دينكم‏» امروز دين شما را كامل كردم «و اتممت عليكم نعمتى‏» و نعمت‏خودم را به پايان رساندم آیات آغازین سوره ی مائده سند از این محکم تر؟ نعمت پیامبر و دین جدید تمام شده. و محمد (ص) آخرین پیامبر خداست. {{{{{{{{{{{مردش هستید نظر رو تایید کنید}}}}}}}}}
Anonymous's picture

Anonymous said:

از نظر دیانت بهائی ادیان در حقیقت همه یکی‌ هستند و همه به یک قصد و هدف در ادوار زمانی‌ برای راهنمایی و هدایت بشر آمده اند. پیامبران هم در کلّ یکی‌ هستند و دیانتی که با خود برای هدایت بشر می‌‌آورند هم در اصل یکی‌ هست. ولی‌ با توجه به فهم بشر در آن مقطع زمانی‌ خاص سخن گفت اند و خواهند گفت. در حالی‌ که به عنوان مثل ابراهیم تمام احکام و اصولی که محمد آورد و به پیروان خود عرضه داشت میدانست ولی‌ صرف به آن مناسبت که پیروان حاضرت ابراهیم به آن درک و شعوری که پیروان حاضرت محمد رسیده بودند نرسیده بودند، نمی‌توانست آنها را عرضه کند. به همین سبب است که اصولاً پیامبران همه میتوانند ادعا کنند که پیامبر آخر هستند به این دلیل که کسی‌ به غیر از آنها نخواهد آمد، همه در اصل یکی‌ هستند. بنابرین رواست که ابراهیم بگوید من پیامبر آخر هستم، یا موسی چنین ادعای بکند، و بعد عیسی، و بعد حضرت محمد، و حضرت بهاالله هم اگر ادعا میکرد که پیامبر آخر است و دیانت بهائی دیانت آخر ادعای بی‌ جائی نمی‌توانست باشد، به این دلیل که اگر از نظر کلی‌ به قضیه نگاه بکنیم صحت دارد.
محمد's picture

محمد said:

لطفا خوانندگان را احمق فرض نكنيد : سورۀ اسراء آيه 76 و 77 آيه و ترجمه وَ إِن كادُوا لَيَستَفِزُّونَك مِنَ الاَرْضِ لِيُخْرِجُوك مِنْهَا وَ إِذاً لا يَلْبَثُونَ خِلَفَك إِلا قَلِيلاً(76) سنَّةَ مَن قَدْ أَرْسلْنَا قَبْلَك مِن رُّسلِنَا وَ لا تجِدُ لِسنَّتِنَا تحْوِيلاً(77) ترجمه : 76 - نزديك بود آنها تو را از اين سرزمين با نيرنگ و توطئه ريشه كن و بيرون سازند، اما هر گاه چنين مى كردند (گرفتار مجازات سخت الهى مى شدند و) بعد از تو جز مدت كمى باقى نمى ماندند! 77 - اين سنت (ما) در پيامبرانى است كه پيش از تو فرستاديم ، و هرگز براى سنت ما تغيير و دگرگونى نخواهى يافت .
سیاوش's picture

سیاوش said:

من سیاوش و یک سنی مذهب هستم به هر حال حرفاتون جالب بود من تازه با سایتتون اشنا شدم خدا تو قران فرموده: ما فران فرستادیم و خد از ان محافظت میکنیم و قران چون از جانب خدا حمایت میشه پس دین اسلام اخرین و و محمد رسول الله اخرین فرستاده خداست این ها رو هم ببین بد نیست: ایه 3 سوره ال عمران: نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ: «قرآن را به حق بر تو نازل کرد، که تصدیق کننده کتب آسمانى قبل است ضمن اینکه قرآن کریم از شریعت محمدی (ص) بعنوان خاتم و اکمل واتم مذاهب نام برده است : الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ..(3 مائده ) إنَّ الدين عند الله الاسلام ۩(آل عمران : 19) ۩رضيت لکم الاسلام دينا ۩(مائده : 3) ۩ من يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه و هو في الآخره من الخاسرين ۩( آل عمران : 85) ۩اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي ۩(مائده :5) در کريمه ي چهل از سوره مبارکه ي احزاب اين واژه شريف آمده در فرهنگهاي لغت عربي مانند لسان العرب ابن منظور آمده است : "ختَم يختِم ختماً و ختاماً و الختَم و الخاتِم و الخاتَم و الخاتام : من الحلي کأنّه اوّل وهله خُتم به : به معني :از زيبايي است گويا آن نخستين مرتبه چيزي است که بدان نيز پايان يافته است ( لسان العرب ابن منظور ماده ختم ) اين معني را قواميس ذيل نيز آورده اند: ( العين خليل بن احمد //النوادر ابوزيد انصاري //جمهره اللغه ابن دريد //تهذيب اللغه-ازهري //الصحاح جوهري //اساس البلاغه زمخشري // القاموس المحيط فيروز آبادي //تاج العروس ---زبيدي //مفردات القرآن راغب اصفهاني ) و بسياري از کتب لغت عربي و تفسيري که اين معني را تاييد نمودند . با اين معني فرقه بهاييت که معتقد است اين واژه اسم فاعل نيست و معني پايان بخشي از آن اراده نمي شود نه تنها اثبات ظهور نيست بلکه اثبات ختم نبوت است چون معتقديم پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله وسلم اول و آخر نبوت است و ساير انبياء و رسل از نور وجودي ايشان بهره مندند . در صورتي که اين معني را نپذيرند و اين واژه را به معني مهر و انگشتر بدانند بازهم چنانکه بر جامعه بشري و مناسبات انساني و اجتماعي حاکم است مهر را در پايان و ختم هر قرار داد و قانون مي زنند و سطو ر و مطالب بعد از آن فاقد هر گونه اعتبار است . دعاگو بذای هدایت شما سیاوش
سردبیر's picture

سردبیر replied:

جناب سیاوش از اینکه درباره این مقاله اظهار نظر نمودید متشکرم متأسفانه چون در کامنتهای دیگرتان رعایت ادب نکردید منتشر نگردید آنچه که به آن استناد نمودید یعنی "اکملت لکم دینکم" با قید زمان "الیوم" آمده و کاملا نسبی است یعنی در زمان خود دین کامل گردیده بود ولی هیچ دلیلی وجود ندارد که این کمال الی الابد ادامه داشته باشد در مورد اسلام بعنوان تنها دین مورد قبول هم باید توجه نمائید که اسلام در دو معنا بکار رفته یکی دین خاصی که حضرت محمد آورده و دیگری دین در مفهوم کلی به معنای ایمان و تسلیم درمقابل خدا . دراین معنا ابراهیم و موسی و عیسی و پیروان همه ادیان در قرآن مسلمان نامیده شده اند بنابراین ادیان پس از آن هم میتوانند اسلام بحساب آیند ولو اینکه اسامی خاص دیگری داشته باشند ایرادات دیگر شما درباره معنای خاتم و دیگر مسائل هم نابجاست و در همین مقاله پاسخ کافی به آن داده شده است موفق باشید
Anonymous's picture

Anonymous said:

مرگ بر بهاییان چون از دینی زاده ی انگلیسیها پیروی میکنند راستی چرا حسینعلی بهائ هیچ معجزه ای ندارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
shirax's picture

shirax said:

با تشکر از دوستان عزیز. شما را به مطلبی که جناب عبدالحميد اشراق خاوري در صفحه 78 رحيق مختوم جلد اول مي‌نويسد: «در قرآن سوره الاحزاب محمدرسول الله را خاتم النبيين فرموده جمال مبارك جل جلاله در ضمن جمله مزبوره مي‌فرمايد كه مقام اين ظهور عظيم و موعود كريم از مظاهر سابقه بالاتر است زيرا نبوت به ظهور محمد رسول الله ختم گرديد و اين دليل است كه ظهور موعود عظيم، ظهور الله است و دوره‌ي نبوت منطوي گرديد زيرا كه رسول الله خاتم النبيين بودند.» بنابراین برای این جانب قابل هضم نیست که حضرت بهاا... نبوت را به رسول ا... ختم می داند اما ش
shirax's picture

shirax said:

با سلام خدمت مدیریت سایت با تشکر از شما که مطلب بنده رو مطالعه کردید اما چند نکته را متذکر میشم: اول اینکه:یکی از تعالیم آیین بهایی تحری حقیقت هست و حضرت عبدا.. بها در این زمینه می گ.ید: (انسان باید از تحری حقیقت کند و از تقلید دست بکشد)) اما شما دوستان مطلبی رو بنده ار جناب اشراق خاوری فرستادم در صفحه و نظرات به نظر خودتان قرار ندادید تا احیایی که به دنبال حقیفت می باشند از آن استفاده کنند. اما در مورد مطلب جناب خاوری اینکه در این مطلب جناب بها ا... خودشان ختم نبوت را به حضرت محمد (ص) می داند اما شما دوستان با تفسیر به رای که در آیین بهایی وجود ندارد آن را انکار میکند.بنابراین یا باید مطلب شما دوستان بهایی را در مورد ختم نبوت پذیرفت یا مطلب جناب بها ا... . که به نظر بنده آنقدر جناب بهاا... نزد شما محترم می باشد که تمام نصوص ایشان را پذیرید.
سردبیر's picture

سردبیر replied:

دوست عزیز پاسخ شما به ایمیلتان ارسال گردید ولی ظاهرا بدنبال پاسخ نیستید و سعی در القای شبهه دارید. اگر اهل انصاف باشید بیانی که از رحیق مختوم نقل کردید خود حاوی پاسخ است . به صراحت آمده که نبوت به حضرت محمد ختم گردید ولی مقام این ظهور بالاتر از نبوت است. بنابراین شبهه شما کاملا بی جا و ناوارد است با چشم بسته و پیشداوری مغرضانه نمیتوان به حقیقت رسید
shirax's picture

shirax said:

با تشکر از مدیریت سایت اما شما را به چند نکته جلب می نمایم: اول: بنده نه به دنبال طرح شبهه نیستم بلکه به دنبال حقیقت می باشم دوم: سوال اینجانب در مبحث جناب خاوری خاتمیت بود نه مقام بالاتر جناب بهاا.... بنابراین آنچه که اینجانب متوجه شدم این است که شما طبق گفته جناب بهاا... به ختم نبوت به حضرت محمد قائل هستید زیرا خود حضرت بها ا... به صراحت میفرمایند. سوم: شما به مقامی بالاتر از نبوت برای جناب بهاا.. قائل هستید اگر بفرمایید این مقام چیست ممنون میشوم؟
سردبیر's picture

سردبیر replied:

دوست گرامی خوشحالم که جویای حقیقتید پیش از این در ایمیلی که برایتان ارسال گردید توضیح داده شد که با حضرت محمد ظهور انبیائی همچون انبیاء بنی اسرائیل منتهی گردید و دیگر بعد از ایشان مانند دوران پس از حضرت موسی نبی نیامد کما اینکه در روایتی به حضرت علی میفرمایند نسبت تو با من مانند نسبت هارون با موسی است با این تفاوت که تو نبی بعد از من نیستی بنابراین خاتم النبیین بودن حضرت محمد به این معنا صادق است اما مقام حضرت بهاءالله مظهریت کلیه الهی است که از نبوت و حتی رسالت بالاتر است موفق باشید
shirax's picture

shirax said:

با سلام با توجه به گفته های شما بنابراین حضرت محمد آخرین پیامبر خداست و بعد از ایشان دیگر پیامبرب وجود ندارد. حال سوال بنده اینجاست شما که می فرمایید مقام جناب بها ا... بالاتر از اینهاست ( به گفته خودشان) این چه مقامی است؟ چه مقامی بالاتر از نبوت وجود دارد؟ آیا آن مقام و رتبه خداوندی نیست؟
سردبیر's picture

سردبیر replied:

دوست عزیز گمان نمیکنم مسئله بیان شده آنقدر پیچیده باشد که متوجه نگردید. کلمه پیامبر عام تر از نبی است و نبوت یکی از رتبه هائی است که پیامبران حائز آن هستند و به مصداق آیه " تلک الرسل فضلناهم بعضهم علی بعض" تفاوتهای زیادی در بین آنها وجود دارد و علی رغم تصور شما مقام بالاتر از نبوت خدائی نیست. حضرت محمد نیز دارای مقام رسالت بودند که بالاتر از نبوت بود. حضرت بهاءاالله مقام مظهریت کلیه الهی را حائزند که بالاتر از نبوت و رسالت است. اگر در تفاوت نبی و رسول در منابع اسلامی جستجو کنید ابهامتان برطرف خواهد گردید
امین(a)'s picture

امین(a) replied:

جناب سردبیر سعی نکنید با عوض کردن جملات و حرف هایتان آیین (فرقه ضاله) تان را اثبات کنید. در این صفحه شما تلاش داشتید با تعبیر و تفسیر غلط خود از آیات قرآن و احادیث، خاتمیت حضرت محمد را نقض کنید. و در لینک http://aeenebahai.org/node/490 حتی از حرف هایتان دفاع هم کردید. حالا میگویید خاتمیت صحیح است و مقام بهاءالله بالاتر است! چرا در آیات قرآن دست می برید؟ (بلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض) سوره بقره آیه 253 در حالی که شما بعد از "فضلنا"، "هم" را اضافه کردید. اما به هر حال این آیه مربوط بهه حضرت محمد است و مضمون این آیه به خوبی در دو حدیث زیر ذکر شده است: در حدیث اول امیرالمؤمنین(ع) درباره فضائل پیامبر (ص) سخن میگویند. 1.مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 16، ص 341، ح 33. سوگند به خدا هر درجه و فضيلتي كه خداوند به پيامبران عطا فرموده، چندين و چند برابر آنها را در محمد(صلي الله عليه وآله) جمع كرده است. 2. همان، ص 353، ح 35. صفوان از امام صادق(عليه السلام) نقل مي كند كه حضرت فرمود خداوند پيامبري بهتر از محمد و جانشيني بهتر از جانشينِ او مبعوث نفرموده است.
سردبیر's picture

سردبیر replied:

امین متأسفم که تعصب قوه درک حقابق را از شما سلب کرده و بجای جستجوی حقیقت همه چیز را با دیده بدبینی و نفرت می بینید و با کلمات زشت و توهین آمیز بیان میکنید بنده سهوا بجای فضلنا , فضلناهم نوشتم که هیچ تأثیری در مفهومی که از آن درک میگردد ندارد هر اشتباهی به معنی دست بردن و تحریف نیست کما اینکه شما هم تلک را در همین آیه " بلک" نوشتید فرقه ضاله آن فرقه ای است که با تهمت و دروغ و ستمکاری و تبهکاری و استفاده از اموال عمومی سعی در وارونه جلوه دادن حقیقت و نشر افکار پوسیده و خرافات ابلهانه دارد و برای رسیدن به اهداف شنیع خود تابع هیچ اصول اخلاقی انسانی نیست اگر بخودتان زحمت میدادید و مقاله را بصورت دقیق میخواندید متوجه میشدید که به تفاوت نبی و رسول هم اشاره شده و با اشاره به " خاتما لما سبق و فاتحا لمااستقبل" ضمن پذیرش خاتمیت مفهوم صحیح آن بیان گردیده است فضائلی که درباره حضرت محمد ذکر شده صحیح است و نشان از تفاوت مقام ایشان نسبت به انبیاء قبل دارد به همین قیاس مقام حضرت بهاءالله نیز افضل از جمیع انبیاست و توصیفات گذشتگان درباره حضرت محمد عطف به آینده نمیشود برای ظهور هیچ پیامبری به اندازه حضرت بهاءالله بشارت وجود ندارد. در همین سایت دهها مورد آن ذکر شده که در بخشهای مختلف از جمله لینک زیر آمده است http://aeenebahai.org/taxonomy/t/62 آن دسته از علائم ظهور هم که مستند و حقیقی بوده اند ظاهر گردیده البته مطالبی که جنبه سمبلیک یا رمزی داشته اند اسباب گمراهی افراد قشری و ظاهر بین گشته است
امین(a)'s picture

امین(a) replied:

بسم الله الرحمن الرحیم سلام shirax عزیز. خوشحالم که خاتمیت حضرت محمد را (که بهائیان اعتقادی به آن ندارند) پذیرفته اید. هر شبهه ای در این زمینه داشتید به کتاب "ختم نبوت" نوشته ی استاد مرتضی مطهری مراجعه کنید. بعد از حضرت محمد فقط یک ظهور نوید داده شده که آن هم ظهور امام زمان است. ولی آن طور که از احادیث و قرآن دست ما رسیده بعد از ظهور اما زمان علایمی رخ میدهد و رجعت صورت میگیرد. در حالی که این اتفاقات زمان ظهور بهاءا... رخ نداده. http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepad&id=102 پس میدانیم که بهاءالله امام زمان هم نیست. از آنجا که بشارت هیچ ظهور دیگری هم در ادیان قبل و اسلام نیامده پس دعوی بهاءالله دروغی بیش نیست.
shirax's picture

shirax said:

با سلام خدمت مدیریت عزیز ضمن تشکر از پاسخگویی شما. شما در پاسخ بنده فرمودید که حضرت بهاءاالله مقام مظهریت کلیه الهی را حائزند که بالاتر از نبوت و رسالت است. اما شما را به سخنی از ایشان جلب می نمایم: ایشان در کتاب بدیع ص 119 می فرمابند:((منتهی رتبه ی تکمیل هیاکل بشریه برتبه ی نبوت است)). یعنی اینکه یک فرد و انسان معمولی به بالاترین رتبه که نبوت است می رسد. حال سوال بنده این است که شما چطور مقام جناب بهاا... را بالاتر از نبوت می کویید در حالی که خودشان بالاترین مفام انسان را نبوت میداند.
سردبیر's picture

سردبیر replied:

دوست گرامی بالاترین مقامی که ارواح پاک انسانی با مجاهده نفس و سلوک در مراتب عرفان میتوانند به آن دست یابند درجه نبوت است. مانند رتبه ای که انبیاء بنی اسرائیل به آن نائل گردیدند. اما مقام مظهریت الهی مافوق رتبه انسانی است . بر اساس الهیات بهائی عالم امر که روح مظاهر الهی از آن نشأت میگیرد مابین عالم حق و خلق قرار دارد و هیچ انسانی قادر به ارتقاء به آن مقام نیست قرآن و کتب مقدسه قبل از آن همگی حکایت از استمرار ظهورات الهی دارند ولی روحانیون هر یک از ادیان برای حفظ مقام و قدرت خود سعی در مخفی کردن این حقیقت و وارونه جلوه دادن آن دارند
Anonymous's picture

Anonymous said:

الله ابهی. سردبیر گرامی واقعا از شما به خاطر کوشش خالصانه در رفع شبهات با معلومات و قدرت روحانی که دارید سپاسگزارم. بی نهایت امیدوارم تاییدات خداوند همیشه شامل حال شما بشه. این بیان زیبای حضرت عبدالبهاء رو میزارم که فکر میکنم شما هم مثل بقیه احبا در این راستا قدم برمیدارید. حضرت عبدالبهاء میفرمایند : "خير عموم خواهيم و ترقّي جمهور، و به عالم آداب و اخلاق ايران خدمت مي کنيم، و شب و روز مي کوشيم که خدا يک روح جديدي در جسم ايران بدمد تا يک قوّه اي خارق العاده در بنيه ايرانيان جلوه نمايد"
looking for the truth's picture

looking for the... said:

مطلب بسیار سنگینیه واقعا
چون تک تک ایه ها و روایاتی که اومده تفسیر جداگانه ای داره و میشه استدلال های مختلفیو ازش استخراج کرد بعضا با نظر شما در متن مخالف بودم و بنظرم استنتاج های اشتباهی داشت که اگه بخوام بحث کنم بسیار وقت میبره و ترجیح میدم بیشتر تحقیق کنم و در مورد خیلیها هم اطلاعاتم به قدری نبود که بتونم درست متوجه مفهوم بشم
با آرزوی آگاهی برای جمیع انسان ها :)

محمد امین علیدوست's picture

محمد امین علیدوست said:

اولا هیچ پیامبری دین نیاورد پیامبرانی صاحب شریعت بودند نه دین دین واحد است و تکوینی/ دوما چه رسول چه نبی آورنده دین نبودند بلکه حامل شریعت بودند این نکته اساسی است/ لذا محمد ص خاتم النبیین است یعنی شریعت دین با محمد ص خاتمه میابد / لذا بهاالله دیانتی نداشت این که ادعا میشود دیانت بهایی سخن غلطی است و باطل/ بشر قادر که ابلاغ دیانت نیست بلکه شریعت را ابلاغ میکند و محمد ص خاتم شریعت هاست

Add new comment

Image CAPTCHA
سایت آئین بهائی با کمال سرور به استحضار هم وطنان عزیز و شریف در ایران و خارج ایران می رساند که امکانی را فراهم نموده است تا همه فارسی زبانان اعم از ایرانی و غیر ایرانی بتوانند برای مطالعه و تحقیق درباره امر بهائی به صورت آنلاین و از طریق نرم افزار اسکایپ سلسه کتب روحی را مطالعه نمایند.
برای توفیق در این امر کافی است نرم افزار اسکایپ را روی گوشی و یا کامپیوتر خود داشته باشید. این امکان جدید از آن جهت اهمیت دارد که دوستان عزیز فارسی زبان در سراسر عالم به خصوص در کشور مقدس ایران در تمام شهرها و روستاهای دوردست که امکان تماس با جامعه بهائی را ندارند می توانند از این طریق به صورت آنلاین و امن با یکی از راهنمایان بهایی کتب روحی را در گروه مطالعه نمایند.
از دوستان علاقه مند تقاضا می نماییم آدرس یا آی دی اسکایپ خود را از طریق مکاتبه با ایمیل سایت آئین بهائی به آدرس info@aeenebahai.org در اختیار ما قرار دهند. سایت آیین بهائی نحوه شروع دوره مطالعات کتب روحی را از طریق اسکایپ با شما هماهنگ خواهد نمود.
 
شما می توانید سوالات و نظرات خود را در رابطه با دیانت بهایی از طریق آدرس ایمیل info@aeenebahai.org برای ما ارسال بفرمایید. همچنین برای دریافت آخرین مطالب از کانال رسمی وب سایت آئین بهایی در تلگرام استفاده نمایید. برای جستجو شناسه کاربری aeenebahai1 را در نرم افزار تلگرام جستجو کنید.