اصول اعتقادات بهائیان عالم
خدا
آئین بهائی خداوند یکتا را علت العلل جهان آفرینش و آغاز و انجام عالم هستی می داند. بر این باور است که او به خودی خود زنده و پاینده بوده ، هر نابودی از بود او پدیدار شده و هر هستی از هستی او نمودار گشته. آن گوهر تابناک را پاکیزه و پاک از هر گفته و شنیده می شناسد و دست بیناییو دانایی ، گفتار و کردار آدمیان را از دامان شناسایی او کوتاه می بیند.
آئین بهائی معتقد است انسان ها که پیوسته در پیچ و تاب زندگی روزانه خود سرگردانند و با پیامد های آن دست به گریبان و هر چه در ژرفنای نمودها و پدیده های عالم خلقت تفکر می نمایند ، بیشتر بر حیرت و شگفتی شان افزوده می گردد ، چگونه می توانند به شناسایی وجودی نائل شوند که فراسوی خرد و اندیشه و پندارشان جای دارد؟ از این رو آئین بهائی مرغ عقل و دانش ایشان را از پرواز در آسمان شناسایی ذات خداوند بی همتا ، عاجز و توسن خرد و اندیشه ایشان را از تاخت و تاز در میدان حقیقت ایزد بی انباز ناتوان می داند.
آئین بهائی بر این عقیده است که حیوان هر قدر در عالم حیوانی ترقی نماید ، هنوز از آن قدرت و توانایی برخوردار نخواهد شد که از صفات و کمالات و ارزشهای والای انسانی آگاهی یابد. زیرا حیوان است و در چارچوب قدرت و توانایی محدود حیوانی بسته و محصور. انسان نیز هر چه را با عقل و دانش خود خدا خواند ، وهم و گمانی بیش نبوده و آفریده ای جز ساخته و پرداخته ی عقل ناقص و دانش محدودش نمی تواند به شمار آورد. موجودی هم که به دست می آورد عقل ناقص بشری و زائیده ی دانش محدود انسانی است. هرگز نمی تواند جایگزین آن حقیقتی گردد که آغاز و انجام هستی و علت العلل جهان خلقت است.
ظهور ادیان
آئین بهائی دیانت را موهبت الهی و برای بشر لازم و ضروری می داند و معتقد است که اساس و حقیقت همه ادیان واحد و یگانه می باشد. دیانت بهائی به ما می آموزد که جمیع ادیان برای نیل به هدف و مقصد واحدی کوشیده اند و در این راه یعنی هدایت و راهنمائی آدمیان به سر منزل مقصود و کمال مطلوب ، گام برداشته اند. آئین بهائی پیامبران را برگزیدگان یزدان و احکام و فرامین آنان را در دور و زمان خود ، درمان دردهای پیکر جامعه ی انسانی می داند. ظهور و پیدایش ادیان را امری نا گسستنی ، دائمی و رو به تکامل می داند و احکام و فرایض آهنا را پدیده ای نسبی و اعتباری و نه مطلق و همیشگی می شناسد. آئین بهائی معتقد است که در ادوار مختلف و طی مراحل گوناگون تکامل بشری ، پیامبرانی در جهان پدیدار گشتند و برابر استعداد و توانیی و نیازمندیهای انسان ها ادیان بنیان نهادند و احکام و قوانینی وضع نمودند. این امر گویای این حقیقت است که دگرگونی ادیان زائیده ی پیشرفت و توسعه ی دانش بشری در مسیر تکاملی اش و تغییر اوضاع و احوال و نیاز ها و خواسته های اوست. بی شک در دنیائی که محکوم قانون تغییر و تحول است ، احکام و قوانین ادیان نیز از این اصل و قاعده که گریبانگیر هر نظام انسانی است ، دور و بر کنار مانده است. زیرا همه ی این اصول قواعد و نظام ها برای آن ایجاد گردیده اند که رفاه و آسایش آدمیان را تامین نمایند ، نه آنکه رفاه و آسایش آنان را فدای دوام و بقای خود سازند.
حضرت بهاء الله در این باره می فرمایند :
"پیغمبران یزدان هرگاه که جهان را به خورشید تابان دانش خورشید نمودند به هر چه سزاوار آن روز بود مردم را به سوی خداوند یکتا خواندند و آنها را از تیرگی نادانی به روشنایی دانایی راه نمودند. پس باید دیده ی مردم دانا بر راز درون ایشان نگران باشد. چه که همگی را خواست یکی بوده و آن راهنمایی گمگشتگان و آسودگی درماندگان است".
زندگی پس از مرگ
آئین بهائی به روح و بقای آن پس از مرگ معتقد است. بر این باور است که روح آدمی با آنکه تعلق به جسم دارد ، جدا از آن است و با تجزیه و تحلیل و نابودی جسم و مرگ جسمانی ، زندگانی انسان پایان نمی پذیرد و به انجام نمی گراید. بلکه روح آدمی باقی و پاینده بوده و به حیات خویش ادامه داده و راه خود را به سوی ترقی و کمال می پیماید. با این همه آئین بهائی می آموزد که ما نبایستی درباره ی کیفیت و چگونگی عالم بعد و شرایط و ویژگی های آن زیاد فکر کنیم. بجز این ، مانند آن است که جنین در رحم مادر بخواهد از وضع هوا و زمین و گیاهان و جانوران و آدمیان در این جهان پندار و تصوری نماید.
حضرت بهاءالله در این باره می فرمایند :
"... انبیا و مرسلین محض هدایت خلق به صراط مستقیم آمده اند و مقصود آنکه عباد تربیت شوند تا در حین صعود و با کمال تقدیس و تنزیه و انقطاع قصد رفیق اعلی نمایند ... و فرق این عالم با آن عالم مثل فرق عالم جنین و این عالم است. باری بعد از صعود بین یدی الله حاضر می شود به هیکلی که لایق بقاء آن عالم است"
و نیز حضرت عبدالبهاء در این باره می فرمایند :
"بدانکه روح انسانی مقدس و مجرد است و منزه از دخول و خروج. زیرا دخول و خروج و حلول و صعود و نزول از خصاص جسم است ، نه ارواح. لهذا روح انسانی دخول در قالب جسمانی ننماید بلکه تعلق به این جسد دارد و موت عبارت از انقطاع آن تعلق است. مثلش آئینه و آفتاب است ... لهذا تعبیر خروج روح از جسد تعبیری مجازی است نه حقیقی."
Comments
bauer said:
bauer said:
Auri said:
jamshed mor said:
Anonymous said:
samad said:
سردبیر replied:
Anonymous said:
Anonymous said:
امیر said:
با سلام و احترام به همه ادیان،
لطفا در مورد جزییات اصول و اعتقادات بهاییان توضیح بدین،
به عنوان مثال ازدواج با خوهر که ذهنمو مشغول کرده ، توجیه کنید منو
با سپاس
من مسلمونم ولی ه بهاییای عزیز احترام میذارم ، پاینده ایران
بهار said:
من از دینی که پیروانش انقدر راحت دروغ میگن، حقالناس میکنن، تهمت و قضاوت نابجا میکنن، وسراسر حرص و طمع هستند خسته شدم
چکار کنم؟ در جایی که واقعا خدا و پیغمبر قبول دارم، ولی چرا این بازتاب این دینه عزیزه
بهار said:
سلام من هیچ شناختی از دین شما ندارم ولی چون بازتاب دین خودم میبینم در جامعه اسلامی ناراحتم، من از کسانی ضربه خوردم که مجری قانون بودن و تایید شده این نظام اسلامی بودن، حقالناسی اونم حق کسی که آسیب پذیرترین قشر جامعه است، خدایا همه ما به راه راست هدایت کن.
داریوش said:
با سلام .آیا در آئین بهائیت هم مثل اسلام و یهودیت الزامی برای ختنه مردان وجود دارد؟
Add new comment