حضرت بهاءالله ميفرمايند: «اشراق نهم دين الله و مذهب الله محض اتّحاد و اتّفاق اهل عالم از سماء مشيّت مالک قدم نازل گشته و ظاهر شده آن را علّت اختلاف و نفاق مکنيد. سبب اعظم و علّت کبری از برای ظهور و اشراق نيّر اتّحاد دين الهی و شريعهء ربّانی بوده نموّ عالم و تربيت امم و اطمينان عباد و راحت من فی البلاد از اصول و احکام الهی. اوست سبب اعظم از برای اين عطيّهء کبری کأس زندگانی بخشد و حيات باقيه عطا فرمايد و نعمت سرمديّه مبذول دارد.»
حضرت عبدالبهاء ميفرمايند: «اديان الهيّه به جهت محبّت بين بشر نازل شده به جهت الفت نازل شده به جهت وحدت عالم انسانی نازل شده ولی افسوس که صاحبان اديان نور را به ظلمت مخلوط کرده اند هر يک هر پيغمبری را ضدّ ديگری ميشمارند. مثلاً يهوديان مسيح را ضدّ موسی ميدانند مسيحيان حضرت زردشت را ضدّ مسيح ميدانند بودائيان حضرت زردشت را ضدّ بودا ميدانند و کلّ حضرت محمّد را ضدّ جميع ميدانند و جميع منکر حضرت باب و حضرت بهاءالله و حال آن که اين بزرگواران مبدئشان يکی است مقصدشان يکی است و جميع متّحد و متّفقند اساس تعاليمشان يکی است حقيقت شريعتشان يکی است جميع به يک خدا تبليغ کردند و جميع شريعت يک خدا را ترويج کردند. مثلاً حضرت زردشت پيغمبری بود بر مذاق حضرت مسيح تماماً و هيچ تفاوتی در بين تعاليمشان نيست و همچنين تعاليم بودا ابداً مخالفت با تعاليم حضرت مسيح ندارد و همچنين ساير انبياء. اين نفوس مبارکه مبدئشان يکی بود مقصدشان يکی بود شريعتشان يکی بود تعاليمشان يکی بود. و لکن يا اسفا که بعد از آن تقاليدی در ميان آمد و آن تقاليد سبب اختلاف شد زيرا اين تقاليد حقيقت نبود اوهام بود و به کلّی مخالف شريعت مسيح و بر ضدّ تعاليم و نواميس الهی و چون مخالف بود سبب نزاع و جدال گشت. در حالتي که اديان بايد با يکديگر نهايت الفت داشته باشند نهايت اختلاف را پيدا کردهاند عوض آن که دلجوئی از همديگر نمايند به قتال برخاستهاند عوض آن که تعاون و تعاضد يکديگر کنند به محاربه با يکديگر پرداختند. اينست که عالم انسانی از بدايتش تا الآن راحت نيافته هميشه بين اديان نزاع و جدال بوده و جنگ و قتال بوده. اگر نظر به حقيقت آنها کنيد شب و روز گريه نمایيد زيرا امرالله را که اساس محبّت است اسباب مخالفت کردهاند. زيرا شريعت الله مانند علاج است و اگر در محلّ خود صرف شود سبب شفا است. و لکن يا اسفا که اين علاجها در دست طبيب غير حاذق بود علاجی که سبب شفا گردد سبب مرض شد عوض آن که سبب حيات باشد سبب ممات شد عوض آن که سبب نورانيّت شود سبب ظلمانيّت شد زيرا اين علاجها در دست طبيب غير حاذق افتاد و طبيب غير حاذق حيات نبخشد و از علاجش ثمری حاصل نگردد بلکه سبب ممات شود. حضرت بهاءالله شصت سال پيش در ايران ظاهر شد و در آن مملکت در ميان اديان و مذاهب و اجناس نهايت بغض و عداوت حاصل بود به درجهای که رؤسای يکديگر را سبّ و لعن ميکردند و جميع خون يکديگر را ميخوردند. حضرت بهاءالله اعلان وحدت عالم انسانی کرد و اعلان نمود که دين بايد سبب محبّت و الفت شود و سبب حيات باشد اگر دين سبب عداوت باشد عدمش بهتر از وجود آن است زيرا مقصد محبّت بين بشر است چون از دين عداوت بين بشر حاصل شود البتّه معدوم باشد بهتر است...»
Comments
جمشيد said:
Add new comment