برگرفته از وب سایت کمپین حقوق بشر ایران
آزیتا-رفیع_زاده-و-پیمان-کوشک-باغی-765x510-e1514997191664.jpg
یکی از نزدیکان آزیتا رفیعزاده، شهروند بهایی و مدرس موسسه آموزشی عالی بهاییان (BIHE) که از سوم آبان ماه ۱۳۹۴ به اتفاق همسر پیمان کوشک باغی در زندان اوین به سر میبرد در مصاحبه با کمپین حقوق بشر در ایران گفت که از او خواستهاند برای برخورداری از مرخصی از زندان، از گذشته خود ابراز پشیمانی کند.
او به کمپین گفت که کودک ۸ ساله خانم رفیعزاده به دلیل اینکه هم پدر و هم مادرش زندانی هستند نزدیک خانواده دیگر به سر میبرد.
آزیتا رفیعزاده، شهروند ۳۵ ساله بهایی است که دوره کارشناسی را در موسسه آموزش عالی بهاییان (BIHE) در رشته مهندسی کامپیوتر گذرانده و مدرک کارشناسی ارشد خود را نیز در همین رشته از دانشگاهی در هند دریافت کرده است. او از سال ۱۳۸۱ با موسسه عالی آموزشی بهاییان (BIHE) همکاری و در رشته مهندسی کامپیوتر تدریس کرده است. دادگاه آزیتا رفیعزاده در خرداد ۹۳ و همسرش پیمان کوشک باغی در اردیبهشت ۹۴ تشکیل شد و شعبه ۲۸ دادگاه اتقلاب به ریاست قاضی مقیسه آنها را به جرم «عضویت در تشکیلات غیرقانونی و گروهک ضاله بهائیت با هدف اقدام علیه امنیت کشور از طریق فعالیت غیرقانونی در موسسه آموزشی Bihe»، به ترتب به چهار و پنج سال حبس تعزیزی محکوم کرد.
یکی از نزدیکان آزیتا رفیعزاده و پیمان کوشک باغی در مصاحبه با کمپین حقوق بشر در ایران گفت: «آزیتا یکبار عید ۹۶ به مرخصی به مدت ۶ روز به مرخصی آمد ولی سه روز بیشتر یعنی ۹ روز بعد به زندان برگشت و بعد گفتند که این سه روز تاخیر در بازگشت به زندان جرم محسوب میشود. بعد دیگر به او مرخصی ندادند و هر بار که تقاضای مرخصی کرد به او گفتند باید بنویسی و امضا کنی که از کارهایی که کردهام پشیمان هستم و دیگر چنین کارهایی انجام نمیدهم. آزیتا هم در جواب گفته من کاری نکردهام که پشیمان باشم. من درس میدادم و این باعث افتخارم بوده و اگر باز هم به عقب برگردم باز هم درس میدهم و دروغ نمینویسم. آزیتا در خواست آزادی هم داده و گفته بود که حکم من با اتهامی که به من نسبت داده شده همخوانی ندارد و باید آزاد شوم. اما در جواب گفتهاند که نه آزادت میکنیم نه دیگر به تو مرخصی میدهیم.»
پیمان کوشک باغی، همسر آزیتا رفیعزاده تاکنون از مرخصی محروم بوده است. یکی از نزدیکان او و همسرش به کمپین گفت: «به آزیتا گفتهاند همان یکبار هم اشتباه کردیم مرخصی دادیم. پیمان هم هر بار تقاضای مرخصی داده رد کردهاند. کلا به زندانیهای بهایی طبق قانون مرخصی، مرخصی داده نمیشود و در مورد بقیه بهائیان هم همینطور عمل میکنند. یا یک وقت به یکی میدهند و به یکی نمیدهند که به خیال خودشان تفرقه ایجاد کنند که البته موفق هم نمیشوند.»
بشیر کوشک باغی، فرزند خردسال آزیتا رفیعزاده و پیمان کوشک باغی هنگام بازداشت و الدین اش ۵ سال داشت. یکی از نزدیکان آنها به کمپین گفت: «بشیر الان ۸ سالاش تمام شده و پیش یک خانواده بهایی که خودشان دو فرزند دانشجو دارند زندگی میکند. از آنجا که قبول مسوولیت و تربیت یک بچه خردسال خیلی سنگین است، این خانواده که از زندان رفتن آزیتا و پیمان مدتی با آنها از نزدیک آشنا شده بودند قبول مسوولیت کردند و بشیر هم آنها کاملا پذیرفته. بشیر میداند که پدر و مادرش به خاطر اعتقاد و کار مقدسی که میکردند زندان هستند و پدر و مادرش برای او قهرمان محسوب میشوند.»
خانم رفیعزاده مهر ماه ۱۳۹۴ پیش از رفتن به زندان به کمپین گفته بود: «ما یک فرزند داریم که پنج سال و ۹ ماه سن دارد و در مقطع پیش دبستانی تحصیل میکند. یکی از نگرانیهای ما این است که اگر من به زندان بروم و همسرم را هم برای اجرای حکم به زندان فرا بخوانند، تکلیف او چه میشود. هیچ کدام از اعضای خانواده ما توانایی نگهداری از او را ندارند و در این صورت مجبور میشویم سرپرستی او به خانواده دیگری واگذار کنیم.»
یکی از نزدیکان آزیتا رفیعزاده و پیمان کوشک باغی درباره وضعیت آنها در زندان اوین به کمپین گفت: «سال اول زندان، هر دو در زندان اوین بودند و بعد از کلی نامه نگاری و رفت و آمد پیش دادیار در دادسرا به یک شرایط ملاقات هفتهای یکبار رسیده بودند که در سال دوم زندان یعنی در مهرماه ۹۵ پیمان به زندان رجایی شهر منتقل شد و تقریبا دو ماه از همدیگر هیچ خبری نداشتند. بعد از آن چون زندانیان رجایی شهر را با دستبند و پابند به ملاقات میبردند و زندانیان بهایی این مساله را قبول نمیکردند بنابراین ملاقات هم نداشتند تا بالاخره مسوولان زندان قبول کردند که دستبند و پابند در ملاقات نباشد. بعد از ان دو هفته یکبار پیمان را به اوین میآوردند که البته منظم نبود و گاهی کنسل میشد. بشیر هم یک هفته میرفت زندان رجایی شهر برای ملاقات پدر و یک هفته هم برای ملاقات مادر به زندان اوین می رفت. متاسفانه فضای ملاقات زندان رجایی شهر، فوق العاده بد و متعفن و برای کودکان نامناسب بود و البته است. اما شهریور ۹۶ مجددا با نامهنگاری و تلاش خانواده و خود پیمان و آزیتا، دوباره پیمان به اوین برگشت و الان ملاقاتهای هفتگی روتین سه نفره دارند.»
جامعه بهاییان، یکی از اقلیتهای مذهبی در ایران است که با بیشترین حجم آزار واذیت و سرکوب مواجه است. اعضای این اقلیت مذهبی، از اینکه بتوانند به صورت آزادانه اعمال مذهبی خود را انجام بدهند، ممنوع هستند و به صورتی سیستماتیک از تحصیلات عالیه و همچنین اشتغال و کسب و کار محروم میشوند. اعضای این اقلیت مذهبی همچنین با توقیف اموال خود مواجهاند و رهبران آنها در زندان به سر میبرند.
یکی از نزدیکان آزیتا رفیعزاده و پیمان کوشک باغی به کمپین گفت: «همانطور که میدانید جوانان بهایی در ایران اجازه تحصیلات مدارج دانشگاهی ندارند و به همین خاطر عدهای از تحصیل کردههای بهایی در همان سالهای نخست ( ۳۰ سال پیش) اقدام به تاسیس موسسهای کردند که دانشجویان بهایی بتوانند تحصیلات دانشگاهی داشته باشند. از یک جای کوچک شروع کردند و کم کم بزرگ و بزرگتر شد. کم کم استادان دانشگاههای بزرگ با این مجموعه همکاری کردند. چه در ایران و چه به صورت آن لاین در خارج از ایران. آزیتا و پیمان هم توی این موسسه درس خواندند و بعد از فارغ التحصیلی، توی همین موسسه، مشغول به تدریس شدند ولی از نظر نظام، کلا این موسسه غیر قانونی است و آزیتا و پیمان را زندانی کردند.»
آزیتا رفیعزاده در نامهای از زندان اوین که نسخهای از آن در اختیار کمپین قرار گرفته خطاب به بشیر، کودک ۸ سالهاش نوشته است: «امسال سال سومین سالگرد تولدت هست که در کنارت نیستم و نمیتونم خوشحالی داشتن تو و بودن در کنارت را باهات جشن بگیرم. امروز به این فکر میکردم که چقدر این روز تولدت در این سه سال برای تو متفاوت بوده. سال اولش یعنی تولد ۶ سالگیت بدون مامان ولی با بودن بابا در کنارت گذشت. دوستهای مهربونمون برات تولد گرفتن و سعی کردن جای خالی مامان را برات پر کنن و روز شادی را برات بسازن. مطمئنا اون روز فکر نمیکردی که سال بعد بابا هم در کنارت نباشه. سال دوم یعنی تولد ۷ سالگیت در شرایطی بود که بابا در زندان رجایی شهر بود و ملاقاتهامون به سختی و به ندرت در زمان مقررش انجام میشد. هیچ اطمینانی به اینکه بتونیم تولدت را در کنار هم جشن بگیریم نداشتیم ولی با تلاش زیاد این اتفاق افتاد. با اینکه تولدت را در کنار خاله شیوا و عمو فرشید و بقیه فامیل به بهترین شکل جشن گرفتین ولی یادمه که وقتی به ملاقاتمون اومده بودی، چطور مامان و بابا را با نشون دادن خوشحالیت از بودن در کنارمون در روز تولدت، شاد کردی. امسال هم تولد ۸ سالگیت را در شرایطی متفاوت که بابا پیمان هم به اوین منتقل شده جشن میگیریم. حالا که دیگه ملاقاتهای هفتگیمون باهم روتین شده و از اینطور بودن در کنار هم لذت میبریم.»
خانم رفیعزاده در این نامه نوشته است: «خیلی خوشحالم که گذشت این روزهای دوری از همدیگه و اتفاقات جورو واجوری که برامون افتاده, نتونسته هیچ چیزی از میزان عشق و علاقه مون به همدیگه کم کنه و خانواده کوچکمون هنوز هم مثل روزهای اول، بی تاب هستیم تا برای ساعتی دور هم باشیم. خوشحالم که تو اینقدر پسر قوی و صبوری هستی که این سالهای دوری از من و بابا را به این خوبی تحمل میکنی و با حرفها و اعمالت نشون میدی که از انتخاب من و بابات حمایت میکنی و هر روز در حال پیشرفت و حرکت رو به جلو هستی.»
سازمان ملل آزار و اذیت بهاییان در ایران را بارها محکوم کرده است. بر اساس ماده ۲۵ منشور حقوق شهروندی، که حسن روحانی در دسامبر ۲۰۱۶ آن را امضا کرده است شهروندان آزادی عقیده دارند و تفتیش عقاید ممنوع شده و هیچ کس را نمیتواند به خاطر عقایدش تحت تعقیب قرار داد. اگر چه به اعتقاد فعالان جامعه بهایی، تعقیب قضایی و آزار واذیت بهاییان در طی دولت اول حسن روحانی افزایش پیدا کرده است.
Comments
پرویز said:
من به عنوان یک ایرانی و نه بعنوان مسلمان خیلی متاسفم به خاطر برخورد نابخردانه و تعصبی خشکه مذهبان با بهائیان عزیز کشورمان . هیچ چیز نمی تواند دوستی و برابری بین انسانها را لگد مال کند مگر مذهب و دینی که بدست نا اهل بیفتد . ما فقط به خاطر دوست داشتن همدیگر بدنیا آمده ایم تا دنیا را برای یکدیگر بهشت سازیم . همه ما انسانیم و بخاطر انسان بودنمان به هم احترام میگذاریم و نه بخاطر داشتن عقاید متفاوت
Add new comment