ای به سر زلف تو سودای من
وز غم هجران تو غوغای من
شهد لبت لعل مصفای من
عشق تو بگرفت سراپای من
(من شده تو آمده بر جای من)2
گر چه بسی رنج و غمت برده ام
جام پیاپی ز بلا خورده ام
سوخته جانم اگر افسرده ام
زنده دلم گرچه ز غم مرده ام
(چون لب تو هست مسیحای من)2
عشق به هر لحظه ندا می کند
بر همه موجود سلام می کند
هر که هوای ره ما می کند
در حذر از موج بلا می کند
(پونه نهد بر لب دریای من)2
باقی ام از یار و ز خود فانیم
جرعه کش باده ی ربانی ام
ساکن هجران و پریشانی ام
راهرو وادی حیرانیم
(تا چه رسد بر دل رسوای من)2
گر چه بسی رنج و غمت برده ام
جام پیاپی ز بلا خورده ام
سوخته جانم اگر افسرده ام
زنده دلم گرچه ز غم مرده ام
(چون لب تو هست مسیحای من)2
Loading Video...
Download 2_3.mp3
Comments
roza said:
azita said:
Add new comment