45. چرا

آمد دوای درد تو ، هم ناله و هم درد تو با گرمی دستان خود ، گیرد دست سرد تو آمد که تا درمان کند ، زنگار روی زرد تو اسطوره عشق ووفا آن عاشق بی ادعا آمد که درمانت کند از عشق حیرانت کند روحت شود ، جانت شود دارای عرفانت کند لیکن از این غوغای دل هنگامه ای گشته به پا این غافلان بی حیا در علم ودانش بی نوا آنان که هم جان مرا هم روح من هم آرزوهای مرا بردند با کین و حسد بگرفتند نای مرا شاید ندای یا بهاء دیگر نیاید در گلو در هر نفس با نعره ای صد بار گویم یا بهاء آن دشمن دیرینه ام خنجر زد بر سینه ام این سینه ی پر کینه ام ، او از پی افسون من ریزد به دستش خون من رنگین شد دامان گل شد لاله گون رنگ چمن قرمز شد...

44. توکل

توکل بر خدایت کن کفایت می کند حتما اگر خالص شوی با او صدایت می کند حتما اگر بیهوده رنجیدی از این دنیای بی رحمی به درگاهش قناعت کن عنایت می کند حتما دلت درمانده میمیرد اگر غافل شوی از او به هر وقتی صدایش کن حمایت می کند حتما خطا گرمی روی گاهی به خلوت توبه کن با او گناهت ساده می بخشد رهایت می کند حتما به لطفش شک نکن گاهی اگر دنیا حقیرت کرد تو رسم بندگی آموز حمایت می کند حتما اگر غمگین اگر شادی خدایی را پرستش کن که هر دم بهترین ها را عطایت می کند حتما

43. پیک صلح

خدابخشیده بر ما سفره های آسمانی را مبادا از دعا و شکر این نعمت شوی غافل نمیدانم چه می خواهم ، نمیدانم چه حالم من گهی رندم گهی عاشق گهی دیوانه گه عاقل اگر فکری به سر دارم به اصلاح بشر دارم دعا خوانم به درمانش دعای آنی و عاجل ندای صلح عالم را بود حکم جمال حق تمنایم بود زین ره که پیکی باشم و حامل خدایا کشتی وحدت میان موج و طوفان است الهی این صدا بشنو که آن کشتی رسد ساحل گلستانی ز عشق وحدت عالم پدید آمد بیا بگذر ز شوره زار و این بیراهه باطل نمیدانی تو ای نوری اگر وحدت شود حاصل چه شادی ها شود بر پا چه غوغایی کند این دل

42. بخشیدم بیا

گفتم منم اهل خطا گفتی که بخشیدم بیا گفتم شکستم توبه ها گفتی که بخشیدم بیا گفتم که ای ستار من ای حضرت غفار من من بر خودم کردم جفا گفتی که بخشیدم بیا گفتم ز خوبی خالیم من دانه ای پوشالیم بنگر تهی دستم خدا گفتی که بخشیدم بیا گفتم که احوالم بد است از بس گناهم بی حد است بخشیده ای این بنده را گفتی که بخشیدم بیا گفتم که نفسم سرکش است جایم درون آتش است اغفرلنا اغفرلنا گفتی که بخشیدم بیا

41. آرزوی شهادت

کیست که در راه بها خون مرا جاری کند بهر وصال روی دوست روح مرا پاری کند کیست که شمشیر جفا بر قلب مشتاقم زند خونابه ی عشق و جنون در کوچه ها جاری کند کیست که شلاق ستم بر پشت رنجورم زند جان مرا در آن زمان از درد و رنج عاری کند کیست که زنجیر آورد جسم مرا در بند کشد بهر رضای نفس خود هر لحظه او کاری کند کیست که دستم بفشرد همراه و همپایم شود تا پای دار عاشقان جسم مرا یاری کند کیست که جانان مرا از عشق من آگه کند گوید به مولایم که او در بی کسی زاری کند کیست که چشمان مرا باز به روی او کند وز آتش عشق به او روی مرا ناری کند کیست که پیغامی برم از بارگاهش آورم تا خون و روح زندگی در جان من ساری کند گویم بهاء...

40. قدم اول بردار و قدم دیگر ...

بیا ای دل از یار یاری بخواه که از یاری یار آئی براه از این پایه تا رفرف قرب دوست بود یک قدم آن قدم هم از اوست ترا از گل حب سرشته است یار سر اندر ره حب دلدار دار اگر نیت پاک باشد بدل بروید گل مهر یارت ز گل چو محکم نمائی بهمت قدم خدایت گذارد قدم در قدم که فرمود ای نازنین پور مهر بر افروز از نور جانا نه چهر ترا تا خم رفرف قرب راز بود یک قدم نیست راهی دراز تو بگذار اول قدم را بپیش که آرم تو را در دمی نزد خویش در آئی به این در گه پاک خلد بتابد به تو نور افلاک خلد رقم ها در این لوح نادیده است قلم ها بکار است در ملک هست چه باغی است باغ وصال حبیب چه وصلی وصالی به دو از رقیب حبیبی که محبوب جان و دل...

39. فقیران را پرستار باش

ز کلک قدم آیدم این صریر که فرمود از قول رب قدیر دل مومنان خانهء مهر ماست رخ بندگان سایهء چهر ماست چو خواهد کمک از تو بیگانه ای پناه از تو جوید،چو بی خانه ای محبت کن و مهربانیش کن پناهش ده و پاسبانیش کن فقیر ای غنی یار غار من است دلش مخزن عشق یار من است من او را امانات در این خاکدان سپردم میان شما مردمان امانات ما را نگه دار باش فقیران ما را پرستار باش در این کور اعظم که از لطف یار بود چون عبادت تو را شغل و کار به کار و به کوشش دلت شاد دار به یاد خدا از غم آزاد دار صریح و صدیق و وفادار باش به هر کار با یاد دلدار باش مبادا دمی دل جدا از خدا مبادا زمانی بریدن ز ما به تخت طلا هم نشستن سزاست ولی...

38. عشق

چه بسا شبها در بستر ظلم،زیر شلاق تعصب خون شد دل غمگین،تن فرسودهءمن،روح آزادهءمن،قلب آزردهءمن و نشد خشک شبی،اشک بیهودهء من و من از خشم به خود پیچیدم،ناله سر داد دلم،از پس کینه و ظلم شکوه ها کرد دلم خشم و نفرت به دلم راه گشود،قلب من را فرسود لیک محبوب ندا داد مرا،که تو در روضهء قلب جز گل عشق مکار آری ای بندهء من،جز گل عشق مکار زندگی مظهر عشق است و سراپردهء فرزانگی است و محبت نور است،خانه از نور مبادا خالی مقصد زندگی از روز ازل عشق و محبت بوده است دل به اغیار مبند عشق محبوب بجوی،اوست مظلوم تر از هر مظلوم،و هزاران عاشق و هزاران مجنون مردمان را به محبت خوانند،تا فراموش شود یا که افسانه شود ظلمت...

37. عشق بهاء

در ره عشق بهاء از سر و جان می گذریم از زر و زیور و از هر دو جهان می گذریم زانکه مهرش بدل ماست و نامش بر لب بخدا از لقب ونام و نشان می گذریم چون تعالیم عزیزش سبب خوشبختی است از شدائد بخدا ما به ضمان می گذریم چون بلایاش بود شهد و رزایاش شکر بی غم و ترس هم از این هم از آن می گذریم چون بدر گاه خدائیش نباشد خللی از کم و کاست و از رنج گران می گذریم عشق او چون بدل ماست دگر باکی نیست چست و چالاک ز بیداد زمان می گذریم کور گشتیم که بینیم جمال باقیش زین سبب ز عالم و از عالمیان می گذریم کر شدیم و سخن و لحن ملیحش شنویم دگر از همهمه ی بد سخنان می گذریم جاهل از غیر وصایا و علومش گشتیم راحت اینک ز علوم دو...

36. عاشق درد و بلایم

عاشق درد و بلایم بیمی از دشمن ندارم دشمن ار گفتم خطا کردم که من دشمن ندارم در دلم نبود بغیر از عشق یار و مهر مردم گر کسی دارد مرا دشمن منش دشمن ندارم از جفاکاران بسا برمن ستم ها رفت لیکن من از آنان کینه در دل یکسر سوزن ندارم اینهمه نامردمی ها حاصل جهل است و غفلت جز پناه حضرت باری دگر مامن ندارم این زمان مردانگی عزت شرف باشد فسانه این حکایت چون کنم سر طبع شور افکن ندارم کلبه ام در راه ایمان شد ز دست و شرم سارم کز چه من در خورد جانان باغ یا گلشن ندارم گر بدی آید ز مردم یا که کار ناروائی من همه نیکو ببینم چشم بد دیدن ندارم هر که عاشق تر بود جام بلا افزون دهندش این خطا گفتی که عرفان طالع روشن...
سایت آئین بهائی با کمال سرور به استحضار هم وطنان عزیز و شریف در ایران و خارج ایران می رساند که امکانی را فراهم نموده است تا همه فارسی زبانان اعم از ایرانی و غیر ایرانی بتوانند برای مطالعه و تحقیق درباره امر بهائی به صورت آنلاین و از طریق نرم افزار اسکایپ سلسه کتب روحی را مطالعه نمایند.
برای توفیق در این امر کافی است نرم افزار اسکایپ را روی گوشی و یا کامپیوتر خود داشته باشید. این امکان جدید از آن جهت اهمیت دارد که دوستان عزیز فارسی زبان در سراسر عالم به خصوص در کشور مقدس ایران در تمام شهرها و روستاهای دوردست که امکان تماس با جامعه بهائی را ندارند می توانند از این طریق به صورت آنلاین و امن با یکی از راهنمایان بهایی کتب روحی را در گروه مطالعه نمایند.
از دوستان علاقه مند تقاضا می نماییم آدرس یا آی دی اسکایپ خود را از طریق مکاتبه با ایمیل سایت آئین بهائی به آدرس info@aeenebahai.org در اختیار ما قرار دهند. سایت آیین بهائی نحوه شروع دوره مطالعات کتب روحی را از طریق اسکایپ با شما هماهنگ خواهد نمود.
 
شما می توانید سوالات و نظرات خود را در رابطه با دیانت بهایی از طریق آدرس ایمیل info@aeenebahai.org برای ما ارسال بفرمایید. همچنین برای دریافت آخرین مطالب از کانال رسمی وب سایت آئین بهایی در تلگرام استفاده نمایید. برای جستجو شناسه کاربری aeenebahai1 را در نرم افزار تلگرام جستجو کنید.