نسب این مرد دانشمند بحضرت موسی بن جعفر علیه الصلوة و السلام منتهی میشود. در شش سالگی قدم بمکتب گذارد و سواد فارسی را از خواندن و نوشتن فرا گرفت و قرائت سی جزو کلام الله مجید را بیاموخت و کتاب حافظ و گلستان سعدی و پاره ئی کتب دیگر را درس گرفت. سپس بمدرسه نواب که از مدارس دوره صفویه است داخل گشت و با جد و جهد تمام بتحصیلات خویش ادامه داد و بمدد قوت حافظه، بسیاری از قرآن و نهج البلاغه و مقامات حریری و مقامات زمخشری و غیرها و اشعار بیشماری از شعرای نامدار عرب که در زمان جاهلیت و ادوار مختلفه اسلامی میزیسته اند از بر کرد و از قصاید و غزلیات ادبای قدیم و جدید فارسی زبان خصوصا از مثنوی جلال الدین بلخی بقدری در خاطر سپرد که سینه اش گنجینه ای از گفتار شعراء و عرفاء گردید. سپس بتحصیل فن اصول اشتغال ورزید و بعد از طی اصول و منطق بتعلم فقه اجتهادی و تدرس حکمت الهی مشغول شد و در هر دو رشته اطلاعات کافی بدست آورد. ایشان ادبیات را نزد شیخ عبد الجواد معروف بادیب نیشابوری، فقه و اصول را نزد 2 تن از علمای اعلام و مجتهدین شهیر حاجی آقا حسین قمی و آیت الله زاده خراسانی و منطق و فلسفه را نزد علامه جلیل شیخ محمد علی سود خروی آموخت.

بدین ترتیب جناب علوی در 18 سالگی در مدرسه نواب ضمن ادامه تحصیلات خویش، حوزه درسی پر رونق برای جمعی از طلاب که اکثرشان از لحاظ سن از خودش بزرگتر بودند دایر نمود و بتعلیم و تعلم مشغول بود و در خلال آن احوال گاهی به امامت جماعت برقرار میگشت و زمانی هم در امور شرعی سمت قضاوت مییافت. علوی تحقیق در خصوص دیانت بهائی را با یکی دیگر از دوستان خود که ایشان نیز آخوند و از سادات جلیل القدر بود، آقا سید رضا، انجام داد. این دو عالم جلیل القدر با خواندن کتاب فرائد بر قوت برهان این امر واقف گشتند و بسختی تکان خوردند و بخوبی دانستند که مطلب خیلی بزرگتر از آن است که تصور میکردند و نباید قطع بر بطلان این طایفه نمود، بلکه باید تصمیم جدی بر مجاهده اتخاذ کنند تا معلوم گردد که این امر حق است یا باطل. آنها بعد از قرائت کتاب مستطاب ایقان و مفاوضات و اقدس، قرار گذاشتند که من بعد فرایض هر دو شریعت را بجا آرند تا وقتیکه امر مجاهده بانجام رسد.

باری، اوضاع به همین منوال میگذشت تا آنکه الواح سلاطین که از قلم اعلی نازل گشته بدستشان آمد، خصوصا لوح ناپلئون و لوح رئیس که با خطابات شاهانه و با چنان هیمنه و سطوتی صدور یافته بود که علوی را منقلب کرد که بی اختیار به آقا سید رضا میگوید: من از حالا در حقانیت این امر شکی ندارم چه که به خوبی هویدا و آشکار است که صاحب این کلمات محیط و مهیمن بر کل من فی الارضین و السموات است و لحن القول مبارک بوضوح میفهماند که ملک الملوک عالم بحقیرترین بندگان و غلامان خویش عتاب میکند و به آنان امر و نهی میفرماید و حال آنکه طرف خطابشان اعاظم امپراطوران و اکابر مستکبران میباشند و بدین ترتیب هر دو آنها به آئین بهائی ایمان آوردند و در بین طلاب و علمای آن خطه هیاهو و غوغایی بپا خاست و بسرعت خبر ایمان ایشان در اطراف مملکت منتشر شد. باری علوی بمجرد اینکه از مائده رب العالمین مرزوق و از ماء معین سیراب گردید باتفاق رفیقش مانند دو اخگر افروخته در میان طلاب، هر که را در او نشانی از قابلیت میدیدند چراغ هدایت فرا راهش میداشتند. باری، ایمان این دو نفر در سکنه آن خطه بدرجه ای تأثیر کرده بود که چند تن از طلاب بجنورد و اسفراین برای تحقیق امر و تفتیش از احوال بمشهد رهسپار گردیده و با بهائیان محشور گشته و بالنتیجه در سلک مومنین در آمدند، چنانکه یکی از آنها چنین نقل میکند: " من، آقا سید عباس و آقا سید رضا را میشناختم و به احاطه علمیه و تقدیس و تنزیه آنان اطمینان داشتم، لذا همینکه شنیدم این دو نفر بهائی شده اند بر خود لازم دانستم که بچگونگی مطلب پی برم چه محال میدیدم که این قبیل نفوس گول بخورند یا از روی هوی و هوس تغییر عقیده بدهند".

مطالب سایت

Comments

ziajaberi's picture

ziajaberi said:

ازمطالب بسيار زيبا ومتنوع كه در سايت آئين بهائى ملاحظه ميكردد ، همجو مائده وسيعى است كه انسان حيران ميماند از كدام يك از اين نعمتهاى الهى تناول نمايد ،در شرح حال متقدمين امر الهى از جمله همين شرح حال مختصر فاضل فقيد وارجمند جناب سيد عباس علوى است كه اكر ممكن باشد، هدايت فرمائيد شرح حال مفصل ايشان را دركدام مجموعه مطالعه نمايم . از لطفتان كمال تشكر را دارم.
Anonymous's picture

Anonymous said:

بنام خدا باسلام چرابهائيت توانست شخصيت بزرگي چون سيد عباس علوي را تحت تاثير قرارداده ولي دوست وهم فكر اورا (شيخ حلبي )كه درمرتبه پائين تر ازاوقرارداشته نتوانسته؟
سردبیر's picture

سردبیر replied:

به اختصار میتوان گفت که علوی جویای حقیقت بود و حلبی بدنبال جاه و مقام و ثروت پس در جستجو هریک به چیزی رسیدند که طالبش بودند
يك پژوهشگر's picture

يك پژوهشگر replied:

مي دونم كجاتون ميسوزه . يكي مثل مرحوم حلبي مياد ميزنه پدر اغنام الله را در مياره اون وقت يه بي سوادي مثل علوي مياد به سلك گوسفندان خدا در مياد. واسه همينه كه ميگيد حلبي به دنبال جاه و مقام بود .شما اگر دنبال تحري حقيقت بوديد و دين بايد مطابق علم باشد و هر گونه تعصب هادم بنيان انساني است و اين جور مضخرفات ، به 1 سوال كه تا حالا 150 ساله ميگذره جواب مي دادين . سوال من اينه كه فقط مي خام بدونم : اون شبي كه ملا حسين بشرويي باب را ديد ، باب چي نشون ملا حسين داد ؟ ملا حسين به چه چيزي ايمان آورد ؟ شايد بگيد كتاب قيوم الاسما يا همون تفسير سوره يوسف و يا احسن القصص . خب . تا اينجا درسته اما سوال اصلي اينه كه توي اون كتاب صفحه اول چي نوشته شده بود؟ طبق صفحه 32 تا 34 جلد 1 كتاب رحيق مختوم براي اشراق خاوري : نوشته شده بود " الله قد قدر ان يخرج ذلك الكتاب في تفسير احسن القصص من عند محمد بن الحسن بن علي بن ... علي عبده .... اين محمد بن الحسن كيه كه باب از طرف او مامور است به آوردن اين كتاب ؟ اين محمد بن الحسن كيه ؟ اگرچه اميد ندارم اين سوال منو توي صفحه بذارين اما دلم مي خواد ببينم براي اين سوالم كه سالهاي ساله از هر بهايي مي پرسم بلد نيستن چه جوابي بدن ، شما جواب بدين . اين همه استاد و مقاله نويس براي شما مقاله مي نويسه لطف كنن همين يك سوال منو جواب بدن .
سردبیر's picture

سردبیر replied:

جناب پژوهشگر کاش در کنار اینهمه اظهار فضل و کمال ، قدری ادب یا لااقل سواد نوشتن داشتید و بجای حمایت بی خردانه از دنیا پرستان بی شرمی چون شیخ محمود حلبی، فارغ از تعصب به مطالعه و یا به تعبیر خودتان پژوهش می پرداختید و به دانشمندانی مانند مرحوم عباس علوی اهانت نمیکردید. اما اگر ترجیح میدهید بجای پیوستن به جرگه اغنام الهی که تعبیر حضرت مسیح از مومنین حق است، در خیل گرگان خون آشام باشید مختارید نمیدانم سوالتان را از چه کسانی پرسیده اید ولی برکسی پوشیده نیست که حضرت باب در اوایل ایام خود را نزد عوام باب امام قائم معرفی کردند و مطابق باورهای رایج در بین شیعیان اطرافشان موعود را حجت ابن الحسن عسکری نامیدند و در تفسیری هم که در آن ایام نوشتند بر همین سیاق بیان مطلب نموده اند. ولی پس از مجلس ولیعهد مقام و رسالت خود را بر همگان اعلان کردند و در آثارشان نیز به صراحت خود را همان موعودی که مسلمانان منتظر ظهورش هستند نامیدند اگر جز ردیه ها در جای دیگری هم پژوهش میکردید این بیان حضرت باب را میخواندید که علت این نحوه اعلان امر را بیان نموده اند نظر كن در فضل حضرت منتظر كه چقدر رحمت خود را در حق مسلمين واسع فرموده تا آنكه آنها را نجات دهد. مقامی كه اوّل خلق است و مظهر ظهور آيه انی انا اللّه چگونه خود را باسم بابيت قائم آل محمّد ظاهر فرمود و باحكام قرآن در كتاب اوّل حكم فرمود تا آنكه مردم مضطرب نشوند از كتاب جديد و امر جديد و ببينند اين مشابه است با خود ايشان، لعلّ محتجب نشوند و بآنچه از برای آن خلق شده اند غافل نمانند منتخبات آثار حضرت باب صفحه 85 خداوند هدایتتان کند
يك پژوهشگر's picture

يك پژوهشگر replied:

با سلام خدمت مدير محترم اين سايت . ابتدائا عرض شود همانطور كه شما به بنده امر فرموديد مودب باشم بد نيست خودتان هم كمي ادب را در كلامتان به كار مي برديد چرا چون اولا شما همدر بي ادبي دست كمي از ديگران نداريد . اين چه عبارتي است كه خود شما در مورد مرحوم حلبي به كار برديد : دنیا پرستان بی شرمی چون شیخ محمود حلبی . ببينيد پس من هم حق دارم اين جا همين عبارت شما را تحويل خودتان بدهم : کاش در کنار اینهمه اظهار فضل و کمال ، قدری ادب یا لااقل سواد نوشتن داشتید و بجای حمایت بی خردانه از دنیا پرستان بی شرمی چون عباس علوی، فارغ از تعصب به مطالعه و یا به تعبیر خودتان پژوهش می پرداختید و به دانشمندانی مانند مرحوم شیخ محمود حلبی اهانت نمیکردید. حالا گذشته از تمام اين حرف ها ، چشم سعي ميكنم مثل شما با ادب و منطقي صحبت كنم . به شرطي كه شما هم به ما و علماي ما توهين نكنيد . اما اگر آماده صحبتي نرم و دوستانه هستي من حاضرم از مباحث شما استفاده كنم اتفاقا خيلي هم دلم مي خواست يه جايي را پيدا كنم و با او صحبت كنم . چه جايي بهتر از اين سايت و چه كسي بهتر از مديريت محترم اين سايت . اگر آماده هستي من سوالامو بپرسم . خدا وكيلي حدودا 3 ، 4 تا سوال دارم كه به هر سايتي مراجعه كردم جوابمو ندادن . مي خام ببينيم شما چه جوابي مي دين . اگر جوابمو مي دين ، من بپرسم. شما گفتين جناب باب امام زمان ماست و قائم آل محمدي كه ما دنبال او هستيم اوست . درسته ؟ حالا يه سوال بسيار ابتدايي و خيلي خيلي آسون : امام زماني كه ما ميشناسيم و پيامبر ما از او برامون صحبت كرده چنتا ويژگي خاص داره كه در جناب باب پيدا نميشه لذا ما علي محمد شيرازي را به عنوان امام زمان قبول نداريم . حالا اين ويژگي ها چيه ؟ 1- اسمش مثل اسم پيامبر ما محمد است نه علي محمد .اگر اسم امام زمان ما علي محمد بود خب پيامبر ما نمي فرمود اسمش محمد است مي فرمود علي محمد است . 2-محل ولادتش سامراست نه شيراز 3-نام پدرش حسن عسكري است نه ميرزا رضاي بزاز 4- نام مادرش نرجس خاتون است نه فاطمه بيگم 5-تاريخ ولادتش هم 15 شعبان سال 255 هجري است نه 1 محرم سال 1235 6- و ... علامات ديگر كه فعلا همين ها را جواب بدهيد تا بقيه علامات و سوالاتم را بعدا بپرسم . حالا جواب اين سوالم چيست ؟ از ميدان بحث خواهشا مثل بقيه فرار نكنيد . سايت پژوهشنامه چند بار منو در جواب دادن به سوالام قال گذاشته و ... الفرار . جان همون حضرت عبدالبهاي خودتون فرار نكنيد . راستي راستي دلم مي خواد بدونم يه بهايي توي اين مملكت به اين بزرگي پيدا نميشه جواب اين سوالو بده ؟ من بي صبرانه منتظر جوابم .
محمد رضا's picture

محمد رضا replied:

انصافا خودتان فهمیدید چی نوشتید؟!فقط بازی با کلمات و وبالا و پایین کردن جملات بیشتر دین اسلام و شعرای بزرگ! اگر واقعا دنبال هدایت هستید خداوند همه مارا هدایت کند آخه اول برادر من،برادریتو ثابت کن بعد ادعای ارث کن عکس بوضوح موجود خودتان هم بهتر میدانید این نمونه است مگر لقب سر که عالیترین لقب دولت فخیمه ی انگلیس است به آقای عباس افندی یا بقول شما عبدالبها داده نشد؟!چرا خودتان را گول میزنید؟!بله،تعداد ی علمای مسلمان بخاطر فقر شدید مالی به بهاییت گرویدند اما تا پایان عمر روح خود را معذب میدیدند!بس کنید تورا خدا!!!ژ!!!

يك پژوهشگر's picture

يك پژوهشگر said:

اي واي جناب سردبير توهم بله ؟ تو هم از بحث فرار كردي ؟ خدا ميدونه همانطور كه انتظار داشتم شد . تو هم مثل بقيه نه تنها جواب ندادي به سوالم بلكه اصلا به روي خودتم هم نمياري كه من سوالي پرسيدم . تازه تو كه خيلي در مقابل سوالم بچه هستي من مطمئن هستم اگر خود علوي هم زنده بشه عمرا محاله بتونه جواب اين سوالو بده . كامنتمو كه در معرض ديد نميذاريد . اينه رسم تحري حقيقت ؟ عجب . نمي دونستيم تحري حقيقت يعني اين . نكنه عبدالبها به شما گفته اينجوري تحري حقيقت كنين ؟ اين جوري بايد دنبال علم و دانش رفت ؟ خلاصه من منتظر جوابم هستم . ببينم كي جواب ميارين . البته راحتت كنم اگه بلد نيستي از بزرگترات بپرس . اگر هم بزرگترات بلد نبودن بگو شرمنده ما جواب نداريم . بلد نيستيم تا خيال من هم راحت بشه . من هر شب سر ميزنم ببينم در مقابل اين سوال بسيار ساده بالاخره چه مي كنين؟ببينم بالاخره تا كي طول مي كشه . پژوهشگر
سردبیر's picture

سردبیر replied:

جناب پژوهشگر گاهی تنها راه هشیار کردن غافلان مقابله به مثل است تا شاید به زشتی رفتارشان پی ببرند امیدوارم که نیازی به ادامه این کار نباشد در مورد شیخ محمود تولائی(حلبی) آنچه ذکر شد مبتنی بر واقعیت است دنیا پرستی او در همکاری تنگاتنگ وی و سازمان تحت امرش (انجمن حجتیه) با ساواک جلوه گر است و بی شرمی و وقاحتش در برنامه ریزی و اقدام به ترور و ربودن و قتل بهائیان در سالهای اول انقلاب و تحریک عوام درغارت و تخریب و سوزاندن منازل و اموال و حتی احشام مومنین به آئین بهائی در سالهای قبل و بعد از انقلاب پیداست در هر صورت کمک به رفع ابهامات شما مایه خوشحالی است و در حد بضاعت در خدمت شما هستم بعرض میرسد که متأسفانه در بین شیعیان اعتقاد به موعود با خرافات و جعلیات بی حدی همراه شده که وقتی در مورد آنها دقیق شوی خواهی دید که هیچیک ریشه و پایه مستندی ندارند و از حیز اعتبار ساقطند. از ازدواج خیالی امام حسن عسکری با دختر امپراتور روم ( نرجس) گرفته تا داستان بارداری و ولادت افسانه ای فرزند امام . هیچ روایت معتبری از این دو موضوع که اساس ساخته شدن خرافه تولد و غیبت فرزند امام حسن عسکری هستند وجود ندارد و مجعولات موجود هم آنقدر متناقض و پراز داستانهای خیالیند که اصولا نزد محققین قابل طرح نیستند به باور ما کل ماجرای امام زمانی که شیعیان امروز به آن معتقدند ساختگی جعلی است و برای جبران احساس درماندگی و سرخوردگی در نتیجه قطع سلسله امامت پس از فوت امام حسن عسکری و ادامه آزار و سرکوب ایشان توسط خلفای عباسی ساخته شده. اگر منتظر ظهور این موجود خیالی هستید که در پی چند روز بارداری از ران مادرش زائیده شده و در بدو تولد سخن گفته و ظرف چند هفته بالغ شده و بعد از ترس دستگیری و یا (اصرار آورندگان هدایا برای دیدارش) به چاه گریخته و هزار و اندی سال است که در آنجا بسر میبرد و قرار است با اسب و شمشیر از چاه بیرون بپرد و بجای مواجهه با سربازان خلیفه سلاحهای اتمی و لیزری دشمنان اسلام را نابود کند و آنقدر از کافران بکشد که خون تا رکاب اسبش بیاید و .... همچنان چند هزار سال دیگر منتظر بمانید چون هنوز نیامده است و حضرت باب ابدا شباهتی به چنین موجودی نداشتند موید باشید
يك پژوهشگر's picture

يك پژوهشگر said:

با سلام خدمت شما . دليل اين همه تاخير در جواب من اين بود كه هم داشتم براي جواب سوال شما فكر مي كردم و هم يه مسافرت يه هفته اي بود و اينترنت دم دستم نبود . به هر حال . شما گفتيد:(اعتقاد به موعود با خرافات و جعلیات بی حدی همراه شده که وقتی در مورد آنها دقیق شوی خواهی دید که هیچیک ریشه و پایه مستندی ندارند و از حیز اعتبار ساقطند .) ميشه بفرماييد كدام يك از مباحث مهدويت خرافات بي پايه است ؟ دلم ميخواد مورد به مورد و جزيي اشاره كنيد تا جزيي و مشخص با هم به بحث بنشينيم . در ادامه اين گونه نوشتيد : (از ازدواج خیالی امام حسن عسکری با دختر امپراتور روم ( نرجس) گرفته تا داستان بارداری و ولادت افسانه ای فرزند امام . هیچ روایت معتبری از این دو موضوع که اساس ساخته شدن خرافه تولد و غیبت فرزند امام حسن عسکری هستند وجود ندارد و مجعولات موجود هم آنقدر متناقض و پراز داستانهای خیالیند که اصولا نزد محققین قابل طرح نیستند ) جواب : ما اگر از آثار علي محمد شيرازي (باب) و اشراق خاوري و ديگر نويسندگان طراز اول شما اين مطالبو آورديم چي ؟ باز هم مي گوييد اين ها خرافات و خيال بافيه ؟ به عنوان نمونه : باب در ابتداي ادعاهاي خود به ملاصادق خراساني موذن مسجد وكيل چي گفت ؟ گفت درميان شهادات اذان اين شهادت را هم اضافه كن : اشهد ان عليا قبل نبيل باب بقيه الله . درسته ؟ يا براي اين هم مي خواي از مطالع الانوار ( تاريخ نبيل ) برات مدرك بيارم ؟ خب حالا توضيح اين عبارت : نبيل به حساب ابجد ميشه محمد . علي قبل نبيل يعني علي قبل محمد . يعني علي محمد كه منظور خود علي محمد شيرازي است . خب علي محمد باب چه كسي است ؟ بقيه الله . حالا اين بقيه الله كيه ؟ اين جا بايد مراجعه كنيم به اسرار الآثار فاضل مازندراني جلد 2 در حرف ب ذيل ماده بقيه . ميدوني اونجا چي نوشته ؟ نوشته يقيه الله لقب امام دوازدهم شيعيان است . حالا بايد يه امام دوازهمي باشد تا علي محمد شيرازي بشود باب او . درسته ؟ با كمي فكر ميشه اين مطلب را فهميد .درسته منتظر جوابتون هستم .فقط دلم مي خواد توجيه هاي الكي و بافته هاي مبلغاتونو تحويلم ندي . ميدوني كه طبق اقدس و همه كتاباتون از جمله گنجينه حدود و احكام توجيه و تفسير و تاويل و ... همه بر اغنام الله حرام است و بايد به ظاهر اكتفا بشود .نكنه براي اين هم مدرك مي خوايد ؟ خلاصه منتظر جوابتونم
سردبیر's picture

سردبیر replied:

دوست گرامی قضیه غیبت ائمه شیعه موضوعی رایج و تکراری بوده و تقریبا به هنگام وفات هرکدام از امامان میگفتند که غایب شده و باز خواهد گشت و از خلفای ظالم انتقام خواهد گرفت کار بجائی رسید که پس از وفات ائمه به امر خلیفه چندین روز جسد ایشان را در معرض دید عموم قرار میدادند تا همه مطمئن شوند که او مرده است و به آسمان پرواز نکرده و غیبت هم نکرده . در این میان داستان ازدواج و بدنیا آمدن فرزند امام حسن عسکری از همه ناشیانه تر و بی اعتبار تر است. شما احتمالا با علم رجال آشنائی دارید و میدانید که درجه اعتبار روایات به متواتر بودن و موثق و مورد اعتماد بودن شخص راوی بستگی تام دارد. داستان کودکانه ازدواج امام حسن عسکری با نرجس یا نرگس یا اسمهای دیگر که آورده شده راوی منفرد دارد و هیچکس جز بشر ابن سلیمان برده فروش آن را روایت نکرده و در این روایت آنقدر تناقض و خیالبافی داخل کرده که اگر شما هم با دقت بخوانید به جعلی بودنش پی خواهید برد. در زمانی که هیچ جنگی بین رومیان و مسلمانان وجود نداشته (دوره خلافت معتز عباسی که از ضیف ترین و نالایق ترین خلفای سلسله عباسیان بود) روم شکست میخورد و دختر شاه به اسارت در میآید و توسط بشر در بازار برده فروشان اعراب خریده میشود (شکست در جنگی که در هیچ تاریخی ثبت نشده) نرگس در راه ماجراهائی را برای بشر تعریف میکند که بیسوادی و بی اطلاعی راوی را از آئین مسیح ثابت میکند صرف نظر از این موضوع که نه نرجس عربی میدانسته و نه بشر زبان رومیان را بلد بوده، او از زبان نرجس میگوید که از نوادگان شمعون صفا حواری حضرت مسیح است درحالی که شمعون هیچگاه ازدواج نکرد و هیچ نواده ای هم نداشته . منفرد بودن ناموثق بودن راوی، متناقض و غیر عقلانی بودن برای بدور افکندن این روایت کافیست ولی قدرت طلبان ، خرافه پرستی و جهل را بهترین ابزار تحکیم پایه های قدرتشان میدانند پس علی رغم بی اعتباری و مضحک بودن ، چنین افسانه ای رواج میابد و بعنوان مستند ازدواج امام با نرگس ارائه میگردد. بگذریم بعد از ازدواج نوبت تولد فرزند افسانه ای امام است . راوی این افسانه نیز منفرد و بی اعتبار است او زنی بنام حلیمه یا حکیمه است . در علم رجال روایتی که تنها از یک زن نقل شود قابل استناد نیست حتما بیاد دارید که شهادت زنان نصف مردان است و روایتی که نصف یک نفر آن را تأیید کرده باشد حتی منفرد هم حساب نمیشود و بدرد کتابهای قصه بچه ها میخورد نه مبنای تأسیس یک اعتقاد. او میگوید زنی را در خانه امام دیدم و امام گفت که همسرش است . امام به حکیمه میگوید عمه امشب پیش ما بمان چون همسرم وضع حمل میکند او میگوید این زن که علائم بارداری ندارد امام جواب میدهد مگر نمیدانی که فرزندان ما اهل بیت بدون علائم حمل بدنیا میآیند!! یا بروایتی از ران مادرشان خارج میشوند. عجیب است که حکیمه که دختر امام و خواهر امام است تابحال این موضوع را نمیدانسته. خلاصه بچه همان شب بدنیا میآید و به محض بدنیا آمدن به سخن میآید و به حلیمه میگوید السلام علیک یا عمتی .هفته بعد عمه خانم دوباره به خانه مي آید و میبیند طفلی در خانه مشغول دویدن است میپرسد که این کیست میگوید همان طفلی است که هفته قبل متولد شده با تعجب میپرسد پس چرا اینقدر بزرگ شده ؟ امام میگوید مگر نمیدانی که فرزندان ما در یک روز به اندازه یک هفته و در یک هفته به اندازه یک ماه و در یک ماه به اندازه یک سال بزرگ میشوند!! باز هم عجیب است که عمه خانم از این ماجرا خبر نداشته. گذشته از این که این محاسبه هر بخشش با بخش دیگر تناقض دارد و نسبت یکهفته به یک ماه با یکماه به یکسال و یک روز به یک هفته کاملا متفاوت است. بعد از مرگ امام این بچه عجیب الخلقه ناپدید میشود و ظاهرا هیچیک از بستگان نزدیک امام و حتی برادرش جعفر از وجود او خبر نداشته و چون فرزند داشتن امام را تکذیب میکند خرافه سازان او را جعفر کذاب مینامند. بعدها کسی پیدا میشود و میگویند که این کودک جانشین امام است و نذورات مومنین را میپذیرد ولی حاضر نیست جز با من که نائب او هستم ملاقات کند. این کلاهبرداری تا چهار نسل از نواب که نواب اربعه خوانده شدند ادامه یافت و آن هنگام که کاروانی از نذورات که از اصفهان آمده بود حاضر نمیشود محموله را بدون دیدن امام تحویل بدهد جناب نائب چهارم میگوید که امام از رفتار زشت شما ناراحت شده و غیبت کبری اختیار کرده و برای اینکه همپالکی های ناشی دیگرش ماجرا را از بیخ خراب نکنند و دستش رو نشود میگوید لعنت برآن کس که از این پس خود را نائب امام بنامد امام دیگر غائب شده وبعدها خودش ظاهر میشود و انتقام ظلمهائی را که بر مومنین رفته میگیرد اگر مایلید این افسانه های ریاکارانه را باور کنید مختارید ولی در میدان تحقیق سخن معتبری برای عرضه ندارید در مورد علت این موضوع که چرا حضرت اعلی در اوایل امر نزد عوام خود را باب بقیةالله معرفی کردند در پاسخ نخست توضیح کافی دادم که نیازی به تکرار آن نیست. ولی شاید یک مقایسه شما را بیشتر درک شرایط نزدیک سازد فرض بفرمائید موعود در هندوستان و در جامعه ای که گاو را مقدس و لایق پرستش میدانستند ظاهر میشد. آیا اگر به ایشان میگفت گاو حیوان بی شعوری است و شما باید بجای پرستش آن را ذبح کنید یا به گاوآهن ببندید به گمان شما میتوانست مخاطبی در بین آن جامعه بیابد؟ رسالت پیامبران هدایت یک جامعه است و مخاطب ایشان تنها چند نفر از نخبگان نیستند بنابر این لازم است با استفاده از تدریج مرحله به مرحله و پله پله خرافه زدائی شود. مطمئن باشید اگر موعود در هند ظاهر میشد در هدایات نخستش گاو را موجودی مفید و قابل احترام مینامید و حتی خود را حامی یا خادم گاو معرفی میکرد ولی افراط در ستایش گاو را نادرست میدانست، در پله های بعدی استفاده از نیروی کار سپس شیر و بعد حتی گوشتش را تجویز مینمود شاید با این بهانه که گاو عاشق انسانهاست و میخواهد برای نجات ایشان از ضعف جسمانی خود را فدای آنها کند. اگرخوب دقت کنید اعتقاد به قائم افسانه ای شیعیان بیش از گاو پرستی هندوان غیر عقلانی و ناموجه است ولی این باور با چنان شدت وتعصبی مورد قبول بود که اگر کسی امثال این نکات که من برایت نوشتم میگفت متهم به کفر و ارتداد میشد و تکه تکه اش میکردند و کلام حق هیچ مهلتی برای تأثیر در قلوب صافیه نمیافت پس براساس مقبولات مخاطب هدایت الهی آغاز گردید تا اگر جوهری در وجود کسی بود به سبب آلودگی به خرافات از ادراک پیام الهی محروم نماند امیدوارم که کمکی به رفع ابهام شما نموده باشم موفق باشید
Payam's picture

Payam said:

کاربرد بقیة الله قائم موعود را برای مسلمین تداعی می کند؛ لیکن به تعبیری دیگر، این واژه مختص به قائم نیست، بلکه بقیة الله به معنای باقیمانده ظهور خدا و یک عبارت عام و شناور بوده و به حقیقت تمام مظاهر ظهور راجع، و به طور اعم کنایه از روح القدس و مشیت اوّلیّه، و به طور اخص به موعود دیانت بابی اشاره دارد. این عبارت در قرآن مجید نیز در خصوص یکی از پیامبران، حضرت شعیب، بکار رفته؛ چنانچه خداوند به اهل مدین خطاب نموده و می فرماید: " بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين‏ (هود/ 86)، یعنی بقيت اللَّه (آنچه خدا باقى گذاشته) براى شما بهتر و نيكوتر است، اگر ايمان داريد" (ترجمه قرآن( كاويانپور)). در اصول کافی در خصوص آیه فوق آمده است: "بقیة الله مقصود باقیمانده از حجج خدا و کسی است که دنیا از برکت وجود او باقیمانده است"(اصول كافى- ترجمه مصطفوى، ج ‏2، ص 275). با این اوصاف، علاوه بر آن که منظور از بقیة الله، قائم آل محمّد است (که می تواند اشاره به حضرت باب باشد) که حجت خداوند برای آن دور بودند؛ پس از ظهور حضرت باب، وقتی آن حضرت خود را باب بقیة الله می نامند؛ یا اشاره به بقیة الله منتظر دارند؛ یا می فرمایند: انّنی انا عبد من بقیه الله؛ و یا آرزوی شهادت در راه بقيّة الله می نمایند؛ اشاره ای است به موعود دیانت بابی، من یظهره الله: حضرت بهاءالله، که باقیمانده ظهور خداوند (بعد از ظهور حضرت باب) می باشند. قابل توجه آنکه، در سوره 83 قیّوم الاسماء آمده است: ان هذا الذکر بقیة الانوار و هو خیرلکم ان کنتم بالله العلی بالحق علی الحق امینا، مضمون بیان: همانا این ذکر/ حضرت باب، بقیة الانوار است و او برای شما بهتر است اگر به او ایمان بیاورید. این مطلب اشاره به آیه 86 سوره هود که ذکر بقیة الله شده دارد، و در آن اشاره لطیفی آمده و به جای بقیة الله، بقیة الانوار مذکور، در تأیید ادعای فوق مبنی بر آن که این عبارات، "بقیة الانوار – بقیة الله"، کنایه از "روح القدس"؛ "نور محمّدی" و یا "مشیت اولیّه" دارد، و این به اصطلاح "نور" و " روح قدسی الهی" همان نوری است که در تمامی پیامبران آسمانی بوده؛ وجه اشتراک تمامی ظهورات الهی می باشد؛ در هر دوری به هیکلی تعلق گیرد و ظهور بعد همان بقیة الله نامیده شود که باقیمانده ظهور خداوند در سلسله ادیان الهی است. با این تفاسیر باقیمانده ظهور خدا پس از حضرت باب، من یظهره الله، موعود دیانت بابی است. نکته در خور توجه آن که، حضرت باب برای رفع هر نوع سوء تفاهمی که مقصود آن حضرت از "باب بقیة الله" هیچ گاه باب امام دوازدهم شیعیان نبوده، بلکه باب مظهر ظهور الهی در آینده می باشد، در تفسیر سوره کوثر صراحتاً می فرمایند: " و لقد کفروا الذین قالوا ان ذکر اسم ربک قال اننی انا باب بقیة الله بحکم من قبل من حیث لا یعلمون"(مجموعه آثار حضرت اعلی، شماره 53، ص 190)، مضمون بیان: کسانی که می گویند من خود را باب بقیة الله به حکم قبل (ظهور قبل) خوانده ام به خدا کافر شده اند و نمی دانند.
پیام's picture

پیام said:

متأسفانه، عدم آشنایی با ادبیات و الهیات ادیان بابی و بهائی، و عدم توجه به هدایات طلعات مقدسه این دو ظهور بدیع آسمانی، سوء تعبیرهایی را دربر داشته است. حضرت باب در اوایل ظهورشان، در موقعیت بسیار خطرناک این حکمت و درایت عمیق را از خود نشان دادند که از واژه هایی استفاده کنند که معانی متفاوتی را برساند – معانی ظاهری و معانی باطنی -- و بدین ترتیب هم مؤمنین و حکیمان از آنچه درک کرده بودند خلافی نبینند و هم معاندین آرام گیرند. حضرت باب در اوایل ظهور، به دلیل تصورات نادرست مردم نسبت به مقام موعودشان، با مردم زمان نهایت مدارا و مماشات نموده تا آنها محتجب نگشته و تدریجاً حقایق امر بر ایشان مکشوف گردد؛ چرا که هدف آن حضرت به عنوان یک مربّی آسمانی راهنمایی، هدایت و نجات خلق بود. در کتاب بیان فارسی، ام الکتاب دیانت بابی، مذکور است: " زیرا که خداوند مقتدر بر هر شیئی بوده و هست و در هر کور به هر قسم مصلحت کل خلق است اسباب را جاری خواهد فرمود"( بیان فارسی، الباب الثالث و العشر من الواحد الثالث). گو آنکه آنحضرت در توقیع قائمیت علناً قائیمت خویش را اعلان نموده و با یک چنین بیانات و خطابات غرا و مهیمنی حجت را بر همگی تمام می کنند: " قل انه لمهدی موعود فی ام الکتاب قل انه صاحب حق کل به یوعدون قل انه قائم حق کل به موقنون ... انّا قد نزلنا ذلک الکتاب رحمة من لدنا للعالمین لئلا یقول احد لو علمنی الله ظهور مهدی او رجع محمد و الذین هم شهدإ من بعده ثم المؤمنون لکنت من المحضرین". در هر روی ایشان در بیانات اولیه شان از کلماتی همچون بقیة الله، امام منتظر، حجة منتظر، موعود منتظر و محمّد بن الحسن استفاده نموده و یا بعضاً خود را باب این اشخاص معرفی کرده که اگر چه این کلمات مرتبط با قائم موعود مسلمین است، لیکن به یک اعتبار این بیانات حاوی تعابیر روحانی می باشد و اشاره به حقیقت روحانی موعود منتظر داشته که همان روح قدسی الهی یا مشیت اوّلیّه است، و به تعبیری دقیق تر؛ این عبارات مرتبط با ظهور بعد از حضرت باب، یعنی ظهور من یظهره الله، حضرت بهاءالله، می باشد. نگاهی عمیق تر به این بیانات و تأمل و تعمق در آیات و الواح الهی و آشنایی با زبان وحی این دو ظهور بدیع آسمانی، روشنگر آن است که اشاره به موعود منتظر مسلمین، اشاره به یک حقیقت روحانی است و در اینجا وجود جسمانی آن حضرت منظور نظر نبوده؛ بلکه حقیقت روحانی او که حقیقت روحانی تمام مظاهر ظهور الهی است مطمح نظر می باشد. در آثار دیانت بابی نیز، در معرفی و توصیف حضرت باب، به حقیقت روحانی آن حضرت که همان مشیت اوّلیّه و حقیقت روحانی تمام انبیاء است اشاره رفته و در "اسماء کلشئ" آمده است: " و ان ذات حروف السبع اول ما خلق بامره کن فیکون ثم اصطفی له اسماء اولیة و اختصّها بامثال اخریة ثم ادخلها فی بحر اللانهایة"(اسماء کلشئ، ج3، صص 345 – 346)، مضمون بیان: و همانا صاحب هفت حرف (علی محمّد) اول کسی است که خداوند به امر خود با کلمه کن او را خلق فرمود پس از آن برای او اسامی ابتدایی انتخاب نمود (از قبیل آدم، نوح، ابراهیم) و سپس او را با اسماء انتهایی (مانند من یظهره الله ) مختص فرمود؛ سپس او را در دریای لایتناهی خود وارد نمود. حضرت باب در توقیعی، نظر به حقیقت روحانی مظاهر ظهور الهی، ظهور خود را همان ظهور محمّد بن الحسن دانسته و ضمن اشاره به وجود روحانی خویش در هزار سال قبل می فرمایند: "و ان یجادلک احد فی کیف من ولد من قبل و قد قضی الف و فوق ذلک کیف یومئذ علی صورة من قد قضی من عمره ثلثین سنة قل بلی ذلک من امرالله انتم کیف توقنون انّ جسد محمّد من قبل قد عرج الی السماء و دخل مقعد کلّشی و خرج عن مقعد کلّشی مع انّه هو فی مقعده لایخلو مقعده عن جسده و شهد خلق کلّشی فی صقع علوه بمثل ذلک انتم فیّ تنطقون هذا من سرالله انتم لاتستطیعون ان تدرکون"(مجموعه توقیعات حضرت اعلی و بعضی مکاتبات مؤمنین اولیّه، صص 310 – 311)، مضمون بیان: اگر کسی در مورد من با تو مجادله کند که چطور این شخص در هزار سال قبل متولد شده و حال به صورت یک جوان سی ساله ظاهر گشته بگو بلی این از امر الهی است. شما خود چگونه معتقید که جسد محمّد قبلاً به آسمان عروج کرد (اشاره به معراج) و در جایگاه همه چیز داخل و خارج گشت با این که او در جایگاه خویش بود و جایگاهش هم با جسدش متحد بود و با همه حال خلقت همه چیز را در جایگاه علو وجودش مشاهده نمود؛ به همین گونه درباره من تصور کنید و سخن بگویید. این راز پروردگار است که شما از درک آن عاجزید. آن حضرت در تفسیر سوره بقره در تفسیر الْغَيْبِ به این حقیقت روحانی که همان مشیت اولیه است اشاره کرده و می فرمایند: " والغیب هو محمّد صلّی الله علیه و آله لانّه غیب عمّا سواه و لایعلم کنهه غیرالله و محلّ تفصیل هذا الغیب هو القائم محمّد ابن الحسن علیهما السّلام و هو الذی قال الصّادق علیه السّلام فی معناه حین سئله عن الغیب فی هذه الآیة قال علیه السّلام هو الحجّة الغائب و علی نفس رسول الله صلّی الله علیهما و آلهما حیث اشار صریحاً فی کلامه الرّفیع ظاهری امامة و باطنی غیب منیع لایدرک"(مجموعه آثار حضرت اعلی، شماره 69، 133 بدیع، ص 169)، مضمون بیان: غیب همان محمّد است که درود خدا بر او باد زیرا مقام او (اشاره به مقام روحانی او) از نظرها پنهان است و کنه این مقام را هیچ کس جز خدا نمی داند. حال این غیب/ مشیت اولیه در جایگاه بشری قرار بگیرد همان محمد بن الحسن می شود. چنانچه امام صادق (ع) نیز در خصوص این آیه فرموده غیب حجت غائب است و علی نفس رسول خداست. چنانچه در بیانی دیگر فرموده ظاهر من امامت است و باطن من غیب منیع لایدرک (مشیت اولیه). و نظر به این حقیقت، حضرت باب ظهور خودشان را ظهور حضرت حجة دانسته، که در حقیقت همان ظهور حضرت محمّد (ص) است؛ چنانچه در بیان فارسی، باب پانزدهم از واحد اوّل، می فرمایند: " حضرت حجة (ع) ظاهر شد به آیات و بیّنات به ظهور نقطه بیان (ظهور حضرت باب) که به عینه ظهور نقطه فرقان (ظهور حضرت محمّد) است". و ایضاً حضرت باب در مقامی دیگر تصریح می فرمایند که حجت منتظر، حقیقت روحانی حضرت باب که همان حقیقت نقطه فرقان (حضرت محمّد) بوده می باشد: " و همچنین نظر کن در عامه که چقدر تفسیر بر قرآن نوشته و حال آنکه از جواهر تکوینیه قرآن که اهل بیت عصمت ع باشند محتجب ماندند. و همچنین آنهایی که از شیعه تفسیر بر قرآن نوشته اند اگر معنی تکوینی (مقصود مظاهر ظهور الهی) آن را درک نموده بودند از نقطه فرقان که مقام ظهور حجت منتظر است محجوب نمی ماندند. پس بدان که هیچ درک ننموده اند الاّ کلماتی بلا معنی و روح ..."(دلائل سبعه، ص 71). آن حضرت در یکی دیگر از آثارشان، ظهور مبارک خود را که همان ظهور موعود منتظر است تشبیه می فرمایند به حقیقت سؤالی که کمیل بن زیاد نخعی از حضرت علی (ع) می پرسد، مبنی بر این که حقیقت همان نور یا اوّل طلوع فیض اقدس الهی است که بر هیاکل مقدسه توحید و مظاهر الهی تعلق می گیرد که اشاره به حقیقت روحانی پیامبران الهی -- روح قدسی الهی و مشیت اوّلیّه – دارد (بنگرید به : دلائل سبعه، ص 58). با تشکر
مهدیار مهدوی's picture

مهدیار مهدوی said:

hi
کورش's picture

کورش said:

الله ابهی . سلام . درود .بر شما همنوعان عزیز .هر 3 تای این عبارات حاکی از اینست که ما خاکیان میتوانیم و می خواهیم یکدیگر را دوست بداریم .به هر ایینی که اعتقاد داشته باشیم اعتقادات ما تا انجا قابل اعتنا و معتبر است که ما را بسوی هدف متعالی همدلی و وحدت رهنمون شود هر گاه اندیشه دیگری را در کنار خود بر نتابیم باید در ایمان خود به مبدا واحد وجود تجدید نظر کنیم چرا که تمامی انبیا و مرسلین نگاه ما را به یک هدف نشانه میگیرند و ان ارمان نزدیک شدن به انسان کامل است .انسانی که این عالم خاکی را بمثابه نردبانی برای تعالی روح خود و کمک به دیگران برای نیل به این هدف میشناسد. ایا حضرت مسیح نمیتوانست ایمان ورسالت را نزد خود نگاه دارد و در طول عمر خویش دچار مصایب نگردد یا حسین بن علی (ع) با چه هدفی خود و یاران وخاندان محترم خود به میدان فدا فرستاد ایا این نفوس مقدس اکنون که به ما ناظرند با زبان جان به ما نمیگویند که ای مدعیان ما خود را فدا نمودیم تا به شما بیاموزیم که این عالم را اعتنا و اعتباری نیست با همدیگر مدارا کنید .بد نیست بدانیم که با هر ظهور و بعثتی موج مخالفت نیز بالا گرفت وپیروان ایین قبل در صدد رد و انکار با دلایل عقلی و استدلالی بر امده اند.برای رد دیانت مقدس اسلام چه ایرادات که وارد نشد و تا ابد نیز این روال ادامه خواهد داشت .اگر ظهور یک دیانت توام با کلیه دلایل عقلی باشد که برای ادمیان راهی برای نپذیرفتن کلام الهی باقی نمیماند شاید پروردگار عالم برای امتحان ما بندگان چنین قرار فرموده تا انسانها در محک امتحان و بوته ازمایش افتند و معلوم گردد که کدامین از ما اینهمه فداکاری و ایثار واهداف متعالی که در هر ظهور ظاهر میگردد را با یک ایراد مثلا ایراد نحوی در ایات قران کریم فراموش میکنیم و تا جوابی برای ان نیابیم قلبمان شهادت بر حقانیت ان ظهور نمیدهد .ما پیروان ادیان الهی فراموش نکنیم که هر دیانتی در بستر دین قبل ظاهر گشته و برای اثبات حقانیت خود به اثار و بشارات ادیان سلف استدلال میکند بر هیچ دیانتی ایرادی اعم از احکام یا تاریخ نمیتوانیم وارد کنیم چرا که به اراده خداوند هر دین در زمان و مکان و بستر اجتماعی و فرهنگی منحصر بفردی ظاهر گردیده است و تمامی دستورات و احکام و تصمیمات و رفتار ان رسول عظیم الشان بر مبنای اراده حق بوده است . قبل از اینکه به مقولاتی همچون تحری حقیقت و استدلال بپردازیم بیاموزیم که همه ما مخلوق ید عنایت یک خداوند احد و واحد هستیم وسپس به وحدت ادیان بیندیشیم و بکوشیم قبل از انکه خود را اثبات و دیگری را نفی کنیم امر پروردگار را لبیک گوییم که ما را بسوی دوستی و مهر و همدلی و فداکاری میخواند .
 rashin's picture

rashin said:

الله ابهی مدتهاست که دنبال جواب سوالم درباره نام پدر و مادر حضرت باب روحی فدا بودم جناب سردبیر عزیز امشب تصادفی به این پرسشو پاسخ ها برخورد کردم انگار قرار بود امشب ببینمشون لطفا مثل همیشه آرامش خودتونو حفظ کنید همونطور که حضرت عشق می فرمایند دوست داشتن دوستان که چیزی نیست باید بتونیم دشمنمونو دوست داشتت باشیم جواب شیوای شما درباره تولد خیالی حضرت امام زمان کاملا منو پاسخگو بود حالا اگه دوستان عزیزشیعه نمی تونند بپذیرند حق دارند چون این باوری است در ذهن ایشان که از کودکی برای جایگیریش هرسال در مدرسه در مسجد در رسانه ها تلاش شده و طوری مطلبو جا انداختند که فکر کردن غیر از اون حرام و کفر و فساد به نظر میاد اونطور باوری که فرد باور داره این اندیشه و ایمان کاملا مال خودشه و کسی بهش القا نکرده.......... اون مطمئنه من این دورانو گذروندم و می فهممش اون باور داره که ایمان به حقیقت داره و همین تعصبی ایجاد می کنه که نه چیزیو بشنوه نه چیزیو ببینه خداوند به همه ی ما بینش عطا کنه انشاالله
 rashin's picture

rashin said:

حضرت عبدالبهاء ميفرمايند: ” زخم ستمکاران را مرحم نهيد و درد ظالمان را درمان شويد اگر زهر دهند شهد دهيد. اگر شمشير زنند شکر و شير بخشيد. اگر اهانت کنند اعانت نمائيد .اگر لعنت نمايند رحمت جوئيد . در نهايت مهربانی قيام نمائيد و باخلاق رحمانی معامله کنيد و ابدا بکلمه رکيکی در حقّشان زبان نيالائيد “. (ص ٢٢٨ ج ٣ امر و خلق)

Add new comment

Image CAPTCHA
سایت آئین بهائی با کمال سرور به استحضار هم وطنان عزیز و شریف در ایران و خارج ایران می رساند که امکانی را فراهم نموده است تا همه فارسی زبانان اعم از ایرانی و غیر ایرانی بتوانند برای مطالعه و تحقیق درباره امر بهائی به صورت آنلاین و از طریق نرم افزار اسکایپ سلسه کتب روحی را مطالعه نمایند.
برای توفیق در این امر کافی است نرم افزار اسکایپ را روی گوشی و یا کامپیوتر خود داشته باشید. این امکان جدید از آن جهت اهمیت دارد که دوستان عزیز فارسی زبان در سراسر عالم به خصوص در کشور مقدس ایران در تمام شهرها و روستاهای دوردست که امکان تماس با جامعه بهائی را ندارند می توانند از این طریق به صورت آنلاین و امن با یکی از راهنمایان بهایی کتب روحی را در گروه مطالعه نمایند.
از دوستان علاقه مند تقاضا می نماییم آدرس یا آی دی اسکایپ خود را از طریق مکاتبه با ایمیل سایت آئین بهائی به آدرس info@aeenebahai.org در اختیار ما قرار دهند. سایت آیین بهائی نحوه شروع دوره مطالعات کتب روحی را از طریق اسکایپ با شما هماهنگ خواهد نمود.
 
شما می توانید سوالات و نظرات خود را در رابطه با دیانت بهایی از طریق آدرس ایمیل info@aeenebahai.org برای ما ارسال بفرمایید. همچنین برای دریافت آخرین مطالب از کانال رسمی وب سایت آئین بهایی در تلگرام استفاده نمایید. برای جستجو شناسه کاربری aeenebahai1 را در نرم افزار تلگرام جستجو کنید.